تبلیغات
جلال طالبی ( Jalal Talebi )
- توضیحات
- نمایش از شنبه, 12 بهمن 1392 08:07
- نوشته شده توسط Super User
- دسته: Joomla 2.5
- بازدید: 27402
جلال طالبی ( Jalal Talebi )
==============
آقا جلال طالبی .... ستاره , کارشناس و سرمربی اسبق تیم ملی , آقای گل و چهره برگزیده فوتبال ایران در سال ۱۳۴۶ با ویژگی های کم نظیر فنی و اخلاقی ........ آقا جلال تاثیر گذار ترین فوتبالیست ایران در دهه ۴۰ شمسی می باشد که برای نخستین بار توجه باشگاههای اروپایی را بسوی خویش معطوف نمود . او همچنین , سرمربی نخستین تیم ملی ایران است که در جام جهانی فوتبال , برنده از زمین خارج شده است .
==========
بیوگرافی
* نام سید جلال طالبی
* تولد فروردین ۱۳۲۲ ( خیابان درختی )
* خانواده ازدواج ۱۳۴۳ - برادر نورالدین طالبی ستاره شنا و واترپلو
* رشته فوتبال ( مهاجم - هافبک )
* باشگاه تهرانجوان ( ۱۳۳۹ )
دارایی ( ۴۶ - ۱۳۴۰ )
تاج ( ۵۰ - ۱۳۴۷ )
* سابقه ملی بازیکن ۴۸ - ۱۳۴۲
مربی ۷۹ - ۱۳۷۷
استاد بزرگ فوتبال ایران آقا جلال طالبی , فرزند سوم یک خانواده ی هفت نفره می باشد که دارای چهار پسر است و برادر بزرگتر او نوری ( نورالدین ) طالبی یک ورزشکار ملی در رشته های آبی بود آقا جلال در باب او چنین اشاره میکند :
.......ابتدا برای آنکه خود را بهتر معرفی کنم ذکر این جمله که من برادر نوری طالبی هستم را ضروری میدیدم .... او نخستین عضو خانواده بود که افتخار پوشیدن پیراهن ملی را پیدا کرد . نوری ستاره , قهرمان و کاپیتان تیم ملی شنای ایران شد ........ ۱۳ سال که از عمرم گذشت با فوتبال آشنا شدم که مشتاقانه مرا بسوی خود میخواند . غم ها - شادی ها و تمام زندگی ورزشی ام را با ان سپری نمودم ...... راه گذشت کردن - صبور بودن - مبارزه کردن - محبوب بودن - دوست داشتن - و سرانجام طریقه زندگی اجتماعی را , فوتبال بهتر از هر معلمی بمن آموخت ..... با گذشت زمان , فوتبال , عشق و هدف من شد ....... با بچه محلی ها , یک تیم تشکیل دادیم و از این محل به آن محل میرفتیم آنروزها رسم بود که اگر تیم یک محل به محلی میرفت و می باخت باید به تیم برنده امضاء میداد و تایید میکرد که بازی را باخته است و این به معنای سند افتخار برای تیم پیروز بود و از آنجا که ما بیشتر اوقات بازنده بودیم گروهی از بچه های بزرگ محلمان را با خود میبردیم تا در صورت بروز درگیری از ما حمایت کنند و ما بتوانیم سر فرصت تا بساط کاغذ و قلم آماده شود جیم بشویم و بدین شکل از خفت دادن امضاء فرار کرده باشیم !! خاطرات جلال طالبی - کیهان ورزشی
پس از چند سال حضور در زمین های خاکی و محلات , فوتبال را بصورت باشگاهی ادامه داد در آن روزها اکثر بچه های فوتبالیست میدان فوزیه ( میدان امام حسین فعلی ) عضوباشگاه تهرانجوان بودند .... آقا جلال نیز در تمرینات آن حضور یافت و آرام آرام فوتبال را بصورت جدی ادامه داد هفته ای سه روز تمرین ساعت 5 صبح در ورزشکاه امجدیه به مدت دو ساعت .... آقا جلال از آن روزها چنین میگوید :
...... آنقدر زود که هوا هنوز تاریک بود نه اتوبوس و نه وسیله نقلیه ای .... چرا که هنوز آغاز بکار نکرده بودند ما بچه ها , صبح زود با هم قرار میگذاشتیم و دسته جمعی پیاده بسوی امجدیه حرکت میکردیم .
آقا جلال اولین اردوی ورزشی زندگی خویش را هم در همین دوران تجربه نمود سفر به اصفهان و دو بازی دوستانه که در این دیدار ها او هر بار یک نیمه در نپست گوش چپ , برای تهرانجوان بمیدان رفت .
===========
* باشگاه دارایی
جلال طالبی در حدود یک سال و نیم با تیم فوتبال تهرانجوان تمرین کرد زنده یاد حسین فکری , تهرانجوان را تمرین میداد ....آن روزگار , دو تیم تهرانجوان و دارایی رابطه ای بسیار صمیمی با یکدیگرداشتند . دارایی را نیز غلامحسین نوریان که آنروزها بازیکن ثابت تیم ملی بود , تمرین میداد . نکته دیگر آنکه در باشگاه دارایی , کسی بازی میکرد که آقا جلال او را بسیار دوست می داشت ...... زنده یاد عبدالله ساعدی , فوتبالیست با اخلاق و توانای تیم ملی , که هم محلی جلال طالبی بود و مورد احترام فراوان تمامی اهل محل ... استاد جلال طالبی در خاطراتش از او چنین یاد میکند :
...... عبدالله ساعدی کاپیتان تیم محل ما بود ..... او آقا ترین - والاترین و همچنین مهربان ترین بچه محل ما بود , افسوس که خیلی زود از پیش ما رفت . یادم می آید مدت ها سر راه او کمین میکردیم که وقتی رد میشود , به او سلام کنیم و جواب سلام بگیریم . بیاد دارم در تمام محل از او بعنوان شاه مهره فوتبال میدان فوزیه یاد میکردند . او اولین بچه محل ما بود که بعضویت تیم ملی در آمد تا راه برای دیگران و بویژه من باز شود یادش گرامی و روانش شاد .
سال ۱۳۳۹ تهرانجوان در زمین شماره ۲ امجدیه تمرین میکرد و همزمان تیم دارایی نیز در زمین شماره یک , تمرین داشت که یکروز , هنگامی که آقا جلال بهمراه بچه محلی ها بسوی زمین شماره دو امجدیه میرفتند , غلامحسین نوریان ( بازیکن و مربی باشگاه دارایی ) آمد و به او گفت که , آقا محب ( علی اکبر محب - مالک و بنیانگذار باشگاه دارایی ) از او خواسته که در تمرینات دارایی حاضر شوی ..... حضور در کنار ستارگان دارایی آنروزها برای هر جوانی یک رویای دور دست بود ... آن روز آقا جلال به اتفاق آقا نوریان , به زمین شماره یک امجدیه رفت ...... عزیز اصلی - مصطفی عرب - ناصر نوآموز - محسن حاج نصرالله - داوید خانیان ...
استاد در خاطراتش آنروز را چنین شرح میدهد :
....انگاری که داشتم بال در می آوردم . واقعا نمیدانم آنروز تمرین چگونه پایان یافت در خاتمه تمرین بود که آقا محب دستی به شانه من زد و گفت اگر به تمرینها ادامه بدهی بازیکن بزرگی میشی .... همچنین بخاطر دارم که غلامحسین نوریان مرا برای نوشیدن یک لیوان شیر دعوت کرد و بعد اندازه و سایز کفشم را پرسید و سپس از هم جدا شدیم .......... منتظر شدم تا تمرین تهرانجوان نیز تمام شود تا با بچه محلی هایم بسوی خانه روانه شویم اما تمام راه , سخن از رفتن من به دارایی بود . عده ای موافق بودند و گروهی میگفتند در میان آنهمه ستاره , جایی برای من یافت نخواهد شد ......
==================
* اگر باران نمی آمد شاید هرگز , جلال طالبی نمیشدم ...
چند ماه بعد , دارایی و تهرانجوان , حساب و کتاب ها را از یکدیگر جدا کردند و تمریناتشان نیز دیگر به یکدیگر نزدیک نبود . بنابر این آقا جلال از بچه محلی ها جدا ماند . اما تمرینات را بشکلی مستمر در کنار بزرگان پیگیری کرد به این امید که , روزی شاید به او نیز بازی برسد , آقا جلال آن شرایط را اینگونه شرح می دهد :
دوره عجیبی را , آنروزها میگذراندم .... بگونه ای که روز بروز خود را بهتر و آماده تر از پیش می دیدم فراگیری اصول ابتدایی فوتبال میان آن همه ستاره , بهترین فرصت ممکن بود .
حدود یکسال از اولین روزهایی که به تمرینات دارایی پیوست , میگذشت و آقا جلال در این مدت با پشتکاری مثالزدنی توانایی هایش را افزایش داد تا آنکه روز موعود فرا رسید مسابقات قهرملنی باشگاههای تهران سال 1340 در دو گروم انجام شد روزی که تیم دارایی با تیمی بنام پولاد ( از زیر مجموعه های باشگاه شاهین ) بازی داشت شب قبل آن باران شدیدی گرفت بگونه ای که زمین امجدیه را بکلی گل آلود کرد ..... آقا جلال بدستور غلامحسین نوریان لباسهایش را آورده بود و در رختکن نشسته بود باران شب قبل این تصور را برای بازیکنان اصلی تیم بوجود آورده بود که بازی برگزار نمیشود آقا جلال در خاطراتش آن روز را چنین توصیف میکند :
...........نوریان مربی تیم بسیار ناراحت و نگران چشم به درب رختکن دوخته بود چرا که عده ای از بازیکنان نیامده بودند گروهی دیگر نیز لباسهایشان را پوشیده بودند و مشغول گرم کردن بدنهایشان برای شروع مسابقه بودند تنها 10 دقیقه به آغاز دیدار باقی مانده بود اما خبری از سایرین نبود ناگهان احساس کردم دستی شانه هایم را تکان میدهد نوریان بود گه بمن میگفت مگر نمیشنوی ؟ میگم پاشو لباسهایت را بپوش و آماده بازی باش !
با شنیدن این دستور همانند برق گرفته ها از روی نیمکت پریدم و بسرعت لباسهایم را بر تن کردم فقط در دلم خدا خدا میکردم بچه ها از راه نرسند همانند آدمهای عصبی و تب دار شده بودم هر چه بود گذشت و من خودم را در گوش چپ تیم دارایی و با لباس فیروزه ای این تیم در کنار عرب - نوریان - نوآموز ...... میدیدم
نمیدانم آنروز چگونه در زمین بالا و پایین میرفتم اما زمانیکه به خود آمدم بازی تمام شده بود از سه گل دارایی دو گل را من زدم در پایان بازی , در حالی که سراپای تنم را گل پوشانده بود مربی ام غلامحسین نوریان جلو آمد و خیلی مهربان و دوستانه بمن گفت
خسته نباشی بچه میدان فوزیه , عالی بود
هنگامیکه در رختکن مشغول تعویض لباسهایم بودم آقا محب مرا بکناری کشید و پس از آنکه از بازی من بشدت انتقاد کرد گفت باید بیشتر و جدی تر تمرین کنی و افزود از این ماه 150 تومان ماهیانه حقوق , خواهی گرفت تا هزینه رفت و آمد را , داشته باشی و قبل از خداحافظی تاکید داشت که باید با وزنه بیشتر کار کنم
آقا محب رفت نوریان نیز رفت بچه ها نیز رفتند اما من هنوز روی آن نیمکت نیمه لخت نشسته بودم و باور نمیکردم که نه تنها در دارایی بازی کرده ام , بلکه گل هم زده ام میخواستم فریاد بکشم داد بزنم و ......... و ....
کیهان ورزشی - 31 فروردین 1353
دعوت به تیم منتخب تهران و حضور برابر تیمهای بزرگ و صاحب نامی که به فوتبال ما می آمدند از همانجا آغاز شد آقا جلال در 21 سالگی و در اوج جوانی بنوعی آینده فوتبال ایران محسوب میشد و در همان روزها اولین پیشنهاد برای حضور در تیمهای خارجی را برابر خویش دید .
سال 1341 یک تیم از هامبورگ به ایران می آید و در برابر تیم جوان شده ملی ایران ( تیم امید ) قرار میگیرد آن روز آقا جلال همچون جواهر میدرخشد بازی با نتیجه 3 بر 1 بنفع تیم ایران به پایان میرسد اما گل اول را او میزند یک گل تماما حرفه ای که همگان را بتحسین وا میدارد حتی مربی تیم آلمانی را .
شب بازگشت تیم آلمانی مهمانی ترتیب داده میشود با حضور بازیکنان دو تیم که در همان لحظات تیم آلمانی پیشنهاد خود را با آقا جلال در میان میگذارند شرایط آنها تقبل خانه - مخارج تحصیل و یک دوره آموزشی 6 ماهه بود که مورد آخر باعث جواب منفی آقا جلال به نماینده تیم آلمانی شد .
اما تکنیک بی نظیر بهمراه توانایی حمل توپ عالی آقا جلال موجب شده بود خواستگاران او جهت حضور در تیمهای اروپایی زیاد باشند اتفاقی که 3 سال بعد می افتد یکی دیگر از همین موارد است که بنقل از نشریه دنیای ورزش عینا در زیر می آید :
سال 44 در خلال مسابقات اولین دوره جام منطقه ای در تهران کاپیتان تیم بشیکتاش نیزبهمراه تیم منتخب ترکیه به ایران می آید ( همان بازی های معروفی که در میانه بازی برق استادیوم امجدیه قطع میشود ) او حامل پیامی از سوی باشگاه بزرگ ترکیه برای پیوستن آقا جلال 23 ساله به این تیم است انتقالی که بسبب مشمول بودن آقا جلال منتفی میشود در این سال آقا جلال با شریک زندگی خویش ازدواج میکند که حاصل این پیوند 3 فرزند پسر برای خانواده طالبی است .
منبع تصویر : امیر برادران ( شبکه اجتماعی )
آقا جلال روی هم 8 سال با پیراهن دارایی بمیدان میرود این دوره از زندگی ورزشی استاد طلایی ترین روزهای دوران بازیگری این ستاره فوتبال ایرانست روزهایی که او افتخار پوشیدن پیراهن تیم ملی را تنها در 21 سالگی بین آنهمه ستاره بدست می آورد . و همچنین در پایان این دوره بعنوان بهترین بازیکن باشگاهی تهران و ایران از سوی کارشناسان و نشریات انتخاب میشود
قهرمانی با دارایی ( 1346 )
یکی از فصلهای با شکوه زندگی ورزشی آقا جلال مسابقات جام باشگاههای تهران در سال 46 است جایی که تیمهای پر قدرتی چون شاهین و تاج با ستارگان دارایی بر سر کسب مقام قهرمانی رقابت میکردند دیدار دارایی و شاهین اوج مسابقات باشگاهی ایران در سال 46 بود بگونه ای که هواداران فوتبال از اولین روز مسابقات منتظر دیدن این رویارویی بودند چرا که قهرمانی بیشتر در گروی پیروزی در این دیدار بودند آقا جلال در خاطرات خود این صحنه را چنین تشریح میکند
...... من پیش از دیدار بسبب پارگی مویرگهای بینی دو مسابقه را قادر به بازی کردن نبودم تنها سه روز قبل از مسابقه با شاهین دکتر اجازه حضور در میدان را بمن داد
مشت طاووسی گل من
از همان شروع مسابقه دریافتم میتوانیم مسابقه را با نتیجه ای خوب بسود خود پایان دهیم چرا که دارایی حاکم مطلق میدان بود در اواسط نیمه اول نخستین گل وارد دروازه شاهین شد جریان این گل به این ترتیب بود که توپی بلند به پشت محوطه 18 قدم شاهین فرستاده شد من و جاسمیان بسمت آن رفتیم ولی من لحظه ای زودتر از جاسمیان به توپ رسیدم و با پرشی بلند با ضربه سر در حالیکه هادی طاووسی ( دروازه بان شاهین ) بسمت توپ می آمد و دروازه را خالی کرده بود توپ را بدروازه فرستادم ,ولی خود بدرستی گلی را که زده بودم ندیدم و تنها از صدای فریاد تماشاگران و همبازیهایم که مرا در بر گرفته بودند دانستم که توپ گل شده است چرا که هادی طاووسی بجای توپ با مشت پیشانی مرا نشانه رفته و بالای ابروی مرا شکافت و خون تمام صورتم را پوشانده بود آنچنانکه اجازه دیدن به من نمیداد .
بهر صورت به کمک دوستان به بیرون از زمین هدایت شدم و پس از 15 دقیقه با هفت بخیه به پیشانی به دستور مربی تیم آقای غلامحسین نوریان به زمین بازگشتم در حالیکه واقعا گیج بودم پس از بازی در راه رفتن به رختکن ناگهان هادی طاووسی بمن نزدیک شد و بدون مقدمه گفت آقا جلال بخدا کسی بمن نگفته بود تورا بزنم ؟
هنوز نمیدانم چرا طاووسی این حرف را بمن زد زیرا من اصلا چیزی به او نگفته و گله ای نکرده بودم و هرگز به ذهنم هم چنین چیزی خطور نمیکرد اما فکر کنم هادی در این مورد تردید داشت و نگران بود مبادا اندیشه ای دیگر در من پیدا شده باشد پس از این دیدار گروهی عقیده داشتند که من توپ را با دست زده ام اما کیهان ورزشی با چاپ دو عکس به این شایعات پایان داد بهر حال تا مدتها این گل و این مشت بحث داغ محافل فوتبالی بود . 25 خرداد 1353 - کیهان ورزشی شماره 1042
جلال طالبی و تیم ملی ایران
دوران فعالیت استاد جلال طالبی در تیم ملی به مسابقات المپیک 1964 توکیو و بازیهای آسیایی 1966 باز میگردد که ره آورد هر دو درخشان است یکبار صعود به مسابثات المپیک و در گام بعدی نیز با کسب عنوان دومی اسیا , حائز مدالیون نقره بازیهای آسیایی ....
مقدماتی المپیک توکیو ( منطقه آسیا )
مسابقات انتخابی المپیک توکیو ( منطقه غرب آسیا ) از مهر ماه 1342 آغاز و آقا جلال بدعوت زنده یاد حسین فکری , برای نخستین بار به اردوی ایران دعوت شد از میان 6 دیداری که ایران در راه کسب سهمیه المپیک برگزار نمود بازی آخر و سرنوشت ساز در کلکته برای آقا جلال اهمیتی مضاعف دارد چرا که درخشش او در آن روز جایگاهی جدید , برای او در فوتبال ایران پدید آورد .
تیم ایران با گذر از دو حریف مقدماتی خود ( عراق و پاکستان ) حال باید در دو دیدار رفت و برگشت بمصاف هندی برود که داعیه آقایی فوتبال آسیا را داشت . حضور در چهار دوره متوالی مسابقات المپیک , این ادعا را نیز تایید میکرد چرا که آنان خود را محقتر از ایران , جهت حضور در توکیو میدانستند .
دیدار رفت ( خرداد ماه 43 ) در کمال شگفتی با 3 گل بسود ایران پایان یافت .... نتیجه ای که هیچکس انتظارش را نداشت بسیاری این نتیجه را تنها یک شگفتی میدانستند هندی ها معتقد بودند در بازی برگشت در کلکته جبران مافات خواهند نمود .
روز 30 خرداد در اوج گرمای تابستان تیم ایران وارد میدان کلکته شد ..... بازی راس ساعت 1/30 ظهر برگزار و مسئولین ایران برای جلوگیری از گرمازدگی تیم را با لباس یکسره سپید راهی میدان کردند که برای آنروزها , تصمیمی بس هوشمندانه بود .
بچه های ایران یک به یک , پشت سر کاپیتان محمد رنجبر پای بمیدان گذارده اما بازی با طوفان سهمگین حملات هندی ها آغاز میشود چیزی نمیگذرد که از چپ و راست توپ روی دروازه ایران میفرستند عزیز اصلی و بچه های ایران پایداری میکنند ولی هوای دم کرده کلکته نفس بچه ها گرفته , تا تیم هند هر کاری که دلش میخواهد در این دقایق انجام دهد .
در همان بیست دقیقه اول کاپیتان سرشناس هند دروازه ایران را فتح کرد تا هندی های میزبان امیدوارتر شوند سپس آنها حملاتشان را باز ادامه میدهند یکبار اصلی توپ را ناباورانه بیرون میکشد سپس دوبار نیز توپ های آنان یکبار به تیر عمودی و یکبار نیز به تیر افقی برخورد میکنند و فریاد کر کننده هواداران هندی به اوج ..... بازی کاملا از دست تیم ایران در آمده است که یک جابجایی از مربی ایران گویی آب سردی بر آتش هندی ها ریخت .
حسین فکری مربی ایران نادر لطیفی بازیکن شایسته تیم را مامور مهار کاپیتان هند که محور حملات این تیم محسوب میشد میکند تا با او سایه به سایه حرکت کند سپس جلال طالبی را از گوش چپ به میانه میدان میفرستد تا ابتکار عمل تیم ایران را بر دست گیرد لحظاتی نمیگذرد که ورق بر میگردد با آمدن جلال طالبی به وسط میدان گویی موتور تیم ایران نیز روشن میشود حالا مهاجمان ایران آرام آرام جان میگیرند و در طی 40 دقیقه 3 بار دروازه هند را سوراخ سوراخ میکنند .
آقا جلال در متن هر سه گل قرار دارد پس از دیدار در حالیکه بچه های ایران شادمانه جشن صعود به المپیک را گرفته بودند ناگهان کاپیتان تیم ملی ایران ( محمد رنجبر ) گوش آقا جلال را میکشد و با لحنی خاص میگوید :
بچه تو فقط مارا دریبل نکردی !
روزنامه های هندی نیز فردای مسابقه تیتر زدند که :
تنها داور و کمک هایش بودند که فریب شماره ( 9 ) را نخوردند آقا جلال آنروز شماره 9 پوشضیده بود و سر انجام مربی انگلیسی تیم هند چنین عنوان کرد :
اگر جلال طالبی نبود مسلما ما تیم ایران را شکست میدادیم .
کیهان ورزشی شماره 1032
آقا جلال در همان شماره کیهان ورزشی حال و هوای خود و تیم ایران را پس از اولین صعود تیم ایران به یک تورنمنت معتبر جهانی چنین شرح میدهد :
پس بازی همه خوشحال بودیم نمیدانید همایون چه قشغرقی ای بپا کرده بود اما از همه خوشحال تر آقا مبشر بود همان شب پس از پیروزی از سوی فدراسیون فوتبال هند ضیافتی برپا میشود آنگاه بدعوت آقای آهنچی سفیر ایران در هند بمدت چهار روز به دهلی رفتیم و پذیرایی مفصلی از ما شد ایرانیان مقیم هند مارا بسیار شرمنده کردند سپس به ایران برگشتیم در ایران در حالی که حلقه های گل بر گردنمان بود برای هر کدام از ما یک اتوموبیل رو باز تهیه کرده بودند خیابانهای نزدیک خانه های بچه ها نیز چراغانی شده بود بچه محلی ها سنگ تمام گذارده بودند و طاق نصرت .....
فینال بازیهای آسیایی را آقا جلال بسبب کشیدگی عضلات پا از دست میدهد شب قبل از دیدار فینال آقا جلال بهمراه مسئولین تیم ایران حتی به اردوی تیم ژآپن میروند تا پای او را دکتر تیم ژاپن نیز معاینه کند اما او هم رای به بازی نکردن آقا جلال میدهد گروهی از فوتبالدوستان قدیمی هنوز هم معتقدند اگر او در آن فینال بمیدان میرفت سرنوشت جور دیگر رقم میخورد مربی تیم ایران سوچ از نبود آقا جلال در آن روز بسیار نگران بود فینالی که همگان معتقد بودند با پیروزی ایران باید تمام میشد تشویق های تماشاگران تایلندی پس اتمام دیدار حقانیت فوتبال ایران را گواهی میداد ( این مسابقات و تصاویر مرتبط را در بخش تورنمنت های بزرگ فوتبال ایران شرح داده خواهد شد )
افتخارات آقا جلال با دارایی سه عنوان با ارزش در فوتبال باشگاهی تهران است یک قهرمانی در فصل 40 - 41 یک نائب قهرمانی در فصل 1344 و قهرمانی فصل 1346 که در رقابتی شانه به شانه با شاهین بدست آمد ( البته شاهین باحکم ریاست وقت تربیت بدنی از ادامه مسابقات باز ماند ولی شایستگی دارایی حقیقتی انکار ناپذیر بود)
* دیدار دوستانه میان تیم ملی ایران و باشگاه اسلوان - چکسلواکی سابق ( زمستان 1344 )
آقا جلال طالبی و تاج ........
یک اتفاق برای سالها زندگی آقا جلال را تحت تاثیر خود قرار داد ... زمانیکه او جهت حضور در مسابقات جام عمران منطقه ای ( پیمان سنتو ) همراه با تیم ملی ( 1346 ) راهی پاکستان شد از سوی کاپیتان تیم شکر اسپورت ( تیمی در دسته اول لیگ ترکیه و وابسته به کارخانه قند و شکر آنکارا ) که در عضویت تیم اعزامی ترکیه بود , با یک پیشنهاد فوق العاده مواجه گردید .... تیم ترکیه دوتن از بازیکنان تیم ایران را ( آقا جلال و پرویز ) که قبلا در اردوی ترکیه دیده بود, تصمیم داشت , زمینه انتقال آنها را به فوتبال ترکیه فراهم سازد .
یکصد و شصت هزار تومان بالاترین رکورد قرارداد برای یک بازیکن آسیایی
مبلغ پیشنهادی تیم ترکیه به آقا و جلال و پرویز برای یکسال و نیم بازی در این تیم معادل 160000 تومان ( صد و شصت هزار تومان ) بعنوان پیش پرداخت بهمراه حقوق ماهیانه 2600 تومان و مزایای دیگر که شامل پاداش ماهیانه برای هر پیروزی و همچنین پاداش ماهیانه ثابت ( 1600 تومان ) بهمراه استخدام در آنکارا با حقوق ثابت ماهیانه ( 1600 تومان ) اینها همه باضافه مسکن - بیمه - غذا - بلیط و رفت و برگشت به تهران و خرج های متفرقه مانند هزینه ماهیانه همسر و فرزند ....)
کپی قراردادی که در هفت بند ( در سفارت ترکیه ) تنظیم گشته است
یک قرارداد بینظیر در سطح قاره آسیا ! در حالیکه این دو ستاره ملیپوش از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند ناگهان مشاهده میکنند که در یکی از نشریات اعلام میشود که بازیکنان تیم ملی بعلت عشق و علاقه به ملت و شاه از پذیرفتن پیشنهاد تیم شکر اسپورت خود داری کرده اند و بازی در ایران و تیم ملی را به حضور در تیم ترکیه ای ترجیح داده اند !
این دو ستاره که روحشان نیز از این موضوع خبر نداشت به دفتر نشریه مورد نظر مراجعه کرده و در آنجا به آنها گفته میشود که آنها طی نامه ای از ریاست تربیت بدنی ملزم به چاپ این خبر شده اند پس از مراجعه بازیکنان ( آقا جلال و پرویز ) به دفتر تربیت بدنی به آنها گفته میشود که برابر با مبلغ پیش پرداخت تیم ترکیه ای به شما پرداخته میشود و شما نیازی نیست بخاطر دریافت این مبلغ کشور را ترک کنید در ایران بمانید و در خدمت تیم ملی و باشگاه خود باشید که جای نگرانی نیست . آقا جلال و پرویز با خیال راحت اداره تربیت بدنی را ترک میکنند تا منتظر روزی باشند که مسئولین سازمان تربیت بدنی آنها را برای دریافت مبلغ مورد اشاره فرا خوانند .
اما اگر گمان میکنید پیشنهاد تیم شکر اسپورت سقف پیشنهادی بوده که به آقا جلال برای حضور در تیمهای خارجی بوده است سخت در اشتباه هستید چرا که در دوران استراحت تیمها ( مابین فصل 46 که دارایی قهرمان شد تا فصل بعدی ) باشگاه پاس از یک تیم سرشناس چکسلواکی ( جمهوری چک و اسلواکی ) بنام دوکلا پراگ دعوت میکند تا برای برگزاری 3 دیدار دوستانه به تهران آید این تیم در ترکیب خود ژوزف ماساپوست اعجوبه فوتبال چکسلواکی و برنده توپ طلا فوتبال اروپا را بهمراه داشت .
باشگاه پاس اعلام میکند به هر بازیکن ایرانی که مقابل این تیم بیشتر بدرخشد یک جایزه نفیس تقدیم میکند دوکلا پراگ در تهران سه بازی انجام داد ابتدا تیمی منتخب تهران را 3 بر صفر شکست داد . بازی زیبای این تیم همه را تحت تاثیر قرار میدهد نشریات مینویسند تاکنون چنین تیمی به ایران نیامده و ...
دارایی بعنوان قهرمان تهران حریف دوم است که موفق میشوند طی یک بازی تماشایی با درخشش ستاره و کاپیتان خود جلال طالبی یاران ماساپوست را متوقف کنند این دیدار با نتیجه مساوی یک بر یک به پایان میرسد آقا جلال خود در باب این مسابقه عنوان میکند :
.......مطمئنم آن گروه تماشاگرانی که آن روز در امجدیه حاضر بودند هرگز خاطره بازی زیبای دارایی را از خاطر نخواهند بود زیرا دارایی آنروز همانند یک قهرمان با دوکلاپراگ روبرو شد و به گفته همگان من یکی از بهترین بازی های تمام عمرم را مقابل ماساپوست انجام دادم .
اما چیزی که هرگز از خاطرم نخواهد رفت صحنه پایان بازی بود که ژوزف ماساپوست بازیکن بزرگ اروپا دستی به شانه ام زد و به زبان انگلیسی نامم را پرسید و برایم آرزوی موفقیت کرد .....
بازی سوم دوکلا پراگ با تیم میزبان ( پاس ) بود که این دیدار نیز با نتیجه 2 بر صفر بنفع دوکلاپراگ به پایان میرسد این نتایج خود نشانگر قدرت تیم دارایی و ستاره ان جلال طالبی بود و او که به شهادت همگان بهترین چهره ایرانی در میان هر سه تیم بود هرگز رنگ پاداش مقرر شده باشگاه پاس را نمیبیند .
پیشنهاد یک باشگاه پاریسی :
مبلغ ششصد هزار تومان برای دوسال !
پس از مسابقات تیم دوکلاپراگ در تهران استاد اسداللهی مربی و سرپزست تیم پاس به او اطلاع میدهد که آماده شود تا به اتفاق بدیدن آقایی بنام ساکس در هتل کمودور برود ( ساکس مهاجم سابق تیم ملی فرانسه و نائب رئیس باشگاه رد استار پاریس بود و همچنین جزو پنج نفر انتخاب کننده تیم منتخب جهان در جام جهانی 1966 لندن و جام ملتهای اروپا 1964 )
آقا جلال در باب ملاقات آنروز چنین میگوید :
.......... آقای ساکس با گرمی بسیار با من روبرو شد و درباره همه چیز بزبان فرانسه البته با حضور آقای اسدالهی که نقش مترجم را ایفاء میکرد سوال کرد از اینکه چگونه فوتبال را آغاز کرده ام و اکنون از نظر خانوادگی در چه وضعیتی هستم و سوال های دیگر .
آنگاه سرهنگ اسداللهی و ساکس گرم گفتگو شدند من چون فرانسه نمیدانستم درک نمیکردم چه میگویند اما از نگاه هایشان معلوم بود که درباره من صحبت میکنند سپس آقای ساکس رو به من کرد و گفت :
تو ستاره فوتبال آسیا هستی و به همین دلیل به تو پیشنهاد میکنم در ازای یک قرارداد 600 هزار تومانی با حقوق ماهیانه 6 هزار تومان برای دو سال بعضویت باشگاه ما در پاریس ( رد استار ) در آیی ....
(باورش سخت است اما واقعیت دارد چنین رقمی برای یک فوتبالیست ایرانی - کلمه به کلمه این مکالمه را استاد اسداللهی مرد خوشنام فوتبال ایران نیز تایید کرده اند )
اما آقا جلال که بابت پیشنهاد شکر اسپورت متعهد شده بود که در ایران می ماند چه میتوانست بکند هر جوانی با شنیدن چنین رقمی سرگیجه میگیرد برای روشن شدن میزان این مبلغ در آن روزها همین را کافیست بدانید که قیمت یک خانه در شمال شهر تهران در آنروزگار چیزی کمتر از 5000 تومان بوده است تازه این خانه رویای بسیاری از مردم بود و هر کسی نمتوانست به آن فکر کند و یا آنکه بر اساس مدارک مستند هزینه سالیانه باشگاه تاج در آنروزگار 154 هزار تومان بوده یعنی مبلغ پیشنهادی به آقا جلال 4 برابر هزینه یکسال باشگاه تاج است و اگر امروزه بودجه سالیانه باشگاه استقلال را محاسبه کنیم ضربدر 4 کنیم شاید بتوان معادل ارزش تقریبی قرارداد آقا جلال را با ملاکهای امروزی بسنجیم . هر چند اینها هیچکدام ملاک صحیحی نیستند !
بهر روی آقا جلال جریان را برای آقای ساکس شرح میدهد و قراری که میان او و فدراسیون بسته شده را بیان میکند و با فروتنی جواب رد میدهد ساکس که انتظار شنیدن این صحبتها را نداشت نگاهی به آقا جلال میکند و پدرانه به او میگوید اشکالی ندارد اما اگر سیگار میکشی حتما ترک کن و سعی کن کمی بوزن بدنت اضافه کنی .
سپس به او توصیه میکند که برای تمرین یکسال به یکی از تیمهای مجاری برود زیرا که معتقد بود او با گذراندن چنین دوره ای بازیکنی در سطح فلوریان آلبرت ( نابغه و مهاجم فوتبال مجارستان و باشگاه فرانس واروش همچنین مرد برتر فوتبال اروپا 1967 ) خواهد شد .
آقا جلال برای آخرین بار پیراهن فیروزه ای دارایی را در یک دیدار دوستانه که به آخرین دیداراین تیم در آنروزها تبدیل میگرد برابر تیم دینامو بخارست رومانی میپوشد چرا که پس از آن با انتصاب تیمسار خسروانی به ریاست سازمان تربیت بدنی چندین تیم با سابقه تهرانی یکی پس از دیگری تعطیل میشوند ابتدا تهران جوان و شعاع و سپس دارایی ...... ادامه دارد
داستان انحلال دارایی
باور کنید یا نه فوتبال ما همیشه اینجوری که امروز است نبود فوتبال زیبا بود پاک بود . همانند آسمان آنروزهای تهران لکه ای از آلودگی در آن نبود . بازیکنان برای تیمش پر پر میزد و تماشاگران برای بازیکنانشان .......
داستان بسته شدن دارایی و جدایی یارانش از نوع همان داستانهای اثیری که معمولا یک عاشقی دارد و یک معشوق و اگر معشوق نباشد عاشق محکوم به عدم است میباشد . هیچ کس همچون خود آقا جلال نمیتواند درد ناشی از تعطیلی تیم دارایی را بیان کند همانگونه که هیچکس بهتر از همایون بهزادی نمیتواند در باب سرنوشت شاهین سخن گوید
* خاطرات آقا جلال طالبی - کیهان ورزشی 8 تیرماه 1353
..... روزی بناگاه آقای محب مدیر باشگاه دارایی با انتشار اعلامیه ای فعالیت باشگاه را به آینده ای نامعلوم واگذار کرد من بدون آنکه کوچکترین اطلاعی از این تصمیم داشته باشم خبر کناره گیری دارایی از صحنه ورزش ایران را در صفحات روزنامه ها خواندم !
هرگز آن لحظه را فراموش نخواهم کرد که با دلهره و اضطرابی بسوی نزدیکترین باجه تلفن دویدم تا صحت و سقم این خبر را از زبان رئیس باشگاه دارایی بشنوم شماره تلفن را با اینکه از حفظ بودم وبارها و بارها قبلا گرفته بودم چندین بار اشتباه گرفتم تمام بدنم میلرزید بلاخره صدای آقای محب را از آن طرف سیم شنیدم در حالیکه اشک چشمانم تمام صورتم را خیس کرده بود پرسیدم :
- آقای محب ترو بخدا حقیقت دارد ؟
( آقا جلال آنروز 26 سالش بوده بازکن تیم ملی نیز بود پیشنهادات خارجی را در جیبش داشت اما باشگاه دارایی و تیمش همه زندگیش بوده آیا ممکن بازیکن ملی امروز با شنیدن خبر انحلال تیم باشگاهیشان چنین تنشان بلرزه بیفتد و ............ این دوستان یک تار مو افرادی چون آقا جلال طالبی نمیشن )
تنها آرزویم این بود که خبر را تکذیب کند اما متاسفانه ایشان گفتند بله حقیقت داره و فعلا فعالیتی نداریم .
نمیدانم خداحافظی کردم یا نه به سرعت خودم را به باشگاه دارایی رساندم تا برای آخرین بار از محیطی که سالیان دراز بنامش فعالیت داشته و بوجودش افتخار میکردم خداحافظی کنم پس از آن روزی آقای محب برای خداحافظی همه بچه ها را دور هم جمع کرد و در یک جلسه دو ساعته دلایل تصمیم خود را بر شمرد اما من مطمئنم هیچکدام از بچه ها یاد ندارند آقای محب چه گفت چرا که همگی در تمام مدت در حال گریه بودند یادم میاد که با تمام وجود از آقای محب میخواستیم که در تصمیم خود تجدید نظر کند اما دلایل او چنان منطقی بود که ما نیز پذیرفتیم .....
از این پس دیگر بشهادت همگان دیگر آن جلال طالبی که نفر اول فوتبال ایران شده بود را کسی ندید گویی اصلا چنین نابغه ای وجود نداشته بیحس و بی تفاوت نسبت به هرچه که رنگی از فوتبال داشت چهار پنج ماه بی تمرینی داشت کم کم او را از فرم خارج میکرد .
بهار 47 رسید و ایران میزبانی جام ملتهای آسیا را بر عهده دارد آقا جلال با همه نا آمادگی باز هم جزو نفرات دعوت شده از سوی محمود بیاتی ( سرمربی وقت تیم ملی ) برای حضور در اردو تدارکاتی است چرا که نمیشود از بهترین بازیکن باشگاهی ایران دعوت نکرد آقا جلال حاضر میشود اما نیمی از توانایی های چند ماه قبل را ندارد و آنقدر به او که در شرایط روحی مناسبی نبود فشار می آورند تا اینکه یک مصدومیت بی موقع یکی از بهترین موقعیت های فوتبال ملی ( جام ملتها 1968 ) را از او میگیرد او خود در این باره میگوید :
........هیچکس نمیتونست مرا درک کند در تمرینات تنها انجام وظیفه میکردم یک هفته مانده به شروع مسابقات ناگهان پایم پیچید دکتر زرکش نازنین که انسانی دلسوز و صمیمی بود پس از معاینه پایم با ناراحتی بسیار گفت که نمیتوانم در جام شرکت کنم متاسفانه آنهایی که باید درک میکردند که من از نظر روحی خسته و آزرده ام هرگز این موضوع را درک نکردند در حقیقت من قبل از صدمه جسمانی از نظر روحی آسیب دیده بودم و بجای فشار آوردن روی بدنم بهتربود که صحبت و مشاوره روحم را صیقل میدادند ......
بدین شکل یکی از نوابغ فوتبالمان را مفت و مجانی با ندانم کاری و تصمیمات غلط از دور خارج میکنیم از آن بازیکنانی که اروپایی ها برایش سرو دست میشکنند ابتدا دلش را چنگ میکشیم و سپس جسمش را نابود میکنیم دیگران افرادی همانند جلال طالبی را در پر قو نگاه میداشتند اما ... )
* جام چهارمین دوره قهرمانی آسیا در دستان شایسته ترینها ............................... ( خرداد ماه 1347 )
5 ماه از روزی که به اقا جلال و پرویز قول پرداخت مبلغ مورد نظر داده شده بود میگذشت اما از وعده خبری نبود تا اینکه یکروز تیمسار خسروانی هر دو را به دفتر خود فرا میخواند و با برخوردی گرم و روی خوش به آنها میگوید که پرداخت مبلغ مورد نظر مشروط به پذیرفتن شرایطی از جانب ماست و تنها در صورتی این پول به شما پرداخت میشود که عضویت باشگاه تاج را بپذیرید !
سپس تیمسار خسروانی رو به دو ستاره تیم ملی میکند و میگوید بروید به دفتر دکتر رهنوردی دبیر کمیته ملی المپیک فرم عضویت در باشگاه تاج را پر کنید تا پول به شما پرداخت شود آقا جلال که توقع چنین برخوردی را از تیمسار نداشت با دلگیری به دفتر دکتر رهنوردی رفته و در حالیکه چشمانش از اشک نمناک است اما همانند همیشه خویشتنداری پیشه میکند و مظلومانه پای برگه ای را امضاء میکند که او را بعضویت تاج در می آورد یک عضویت اجباری او که همانند همه بچه های دارایی هنوز امید به بازگشت دارایی به مسابقات را دارد با این امضاء عملا رویای بازگشت دارایی را از دست میدهد اما عشق به دارایی را برای همیشه در دل خویش حفظ میکند جایی که دست توانگران و زورگویان هرگز به آن نمیرسد .
بلافاصله پس از آن ( یک ساعت بعد ) هر کدام یک فقره چک به مبلغ هفتاد هزار تومان ( 70000 ) بله یعنی مبلغی کمتر از نصف مبلغ پرداختی ترکها را در دست دارند وقتی دو ستاره تیم ملی زبان به اعتراض میگشاید با نگاهی معنا دار به آنها میفهمانند که همین را هم اگر نگیرند از دستشان رفته و .....
اما داستان استاد ( جلال طالبی ) و باشگاه تاج به همین جا ختم نمیشود چرا که 3 سال بعد ( 1353 ) نشریه کیهان ورزشی اقدام به چاپ خاطرات استاد در یازده بخش میکند نوشته های صادقانه استاد بدون مشکل چاپ میشود تا آنکه بخش پایانی که به جریانات پیوستن او به تاج و مسائلی که بوقوع پیوسته بود اختصاص میابد نوشته های استاد را مقامات وقت تاج بر نمی تابند و کل ماجرای پیشنهاد تیم ترکیه ای را زیر سوال بردند و ....
مطالبی که در ذیل می آید نامه سخنگوی باشگاه تاج ( دکتر رهنوردی ) و سپس جوابیه استاد جلال طالبی است که اگر چه از آنروزها امروز 40 سال میگذرد اما حاکی از حقایقی تلخ از پشت پرده آنروز های ورزش ایران است
نشریه کیهان ورزشی 15 تیر 1353 - شماره 1048
دکتر رهنوردی ( سخنگوی باشکاه تاج ) :
خاطرات جلال طالبی جعلی و تحریک آمیز است
او درغگو و یاوه سراییست که میخواهد نقش دن کیشوت را بازی کند !
سردبیر محترم مجله کیهان ورزشی - در صفحه 41 شماره 1046 مورخ 53/4/8 کیهان ورزشی ( قسمت یازدهم خاطرات جلال طالبی ) نویسنده خاطرات در مورد پیوستن به تاج بذکر مطالبی خلاف واقع و داستانی مجعولی علیه یکی از خدمتگزاران واقعی ورزش که سی سال صادقانه و صمیمانه بورزش مملکت خدمت نموده است ساز کرده و نامی از اینجانب برده است که لازم میبیند خلاف نیات باطنی و احترازی که همیشه از تماس با آن مجله داشته ام برای روشن شدن خاطر خوانندگان و جوانان و جلوگیری از اغفال آنها بتوضیح زیر مبادرت نموده و درج آنرا در اولین شماره خواستار شوم .
قبل از آنکه به سپهبد خسروانی مسئولیت ورزش مملکت تفویض شود ریاست فدراسیون فوتبال وقت را در دست داشتند و روی همبستگی و ارتباطی که با گردانندگان باشگاه دارایی و گردانندگان آنروزی مجله کیهان ورزشی داشت و تا امروز هم ادامه دارد پس از صحنه سازیهای که از طرف گردانندگان آن مجله و دوستان وقایع نگار او در جراید و مجلات دیگر درباره اشتیاق تیمهای درجه اول ترکیه برای خرید جلال طالبی و قلیچ خانی بعمل آمد و کاهی را کوه جلوه دادند گزارشی را به شرف عرض همایونی رساندند دائر بر اینکه ترکها حاضر هستند با پرداختن یکصد و شصت هزار تومان به هر یک از این دو نفر آنانرا بخدمت تیم خود در آورند و استدعا نمودند اجازه فرمایند ترتیبی داده شود که آنان در خدمت فوتبال ایران باقی بمانند .
شاهنشاه مقرر فرمودند برابر همان مبلغی که تیمهای ترکیه ای میپرداختند به آنان کمک شود ضمنا چون فذراسیون وقت علاقه به تبلیغ بیش از حد در این مسئله داشت از سوی جراید و مجلاتی که در این خصوص قلمفرسایی نموده بودند صورتحسابهایی که جمع آنها از شانزده هزار تومان تجاوز مینمود بفدراسیون تسلیم و پرداخت بهای آگهی ها و رپرتاژ ها مطالبه شده بود که پس از تغییر فدراسیون به سازمان تربیت بدنی مراجعه نمودند و سازمان نیز از پرداختن چنین هزینه غیر معقولی خود داری نمود و این امر نشان دهنده آنست که فدراسیون مزبور در این باره نظر خاصی داشته است ( پرونده مربوطه موجود است )
پس از انتصاب تیمسار سپهبد خسروانی بسرپرستی سازمان تربیت بدنی ایران چون سازمان وضع مالی بسیار نامطلوبی داشت جریان بشرف عرض رسید و استدعا شد اجازه فرمایند نصف رقمی که طبق شایعات ترکها میپردازند به ایندو پرداخت شود شاهنشاه با استدعای سازمان موافقت و بعلت مضیقه مالی سازمان تربیت بدنی نصف مبلغ مقرر را نیز شخصا مرحمت فرمودند .
اما گریه آقای طالبی در دفتر اینجانب صرفا بمنظور جلب ترحم بود و با تشریح وضع ناگوار زندگی خود تقاضا داشت به او کمک بیشتری شود و ضمنا اظهار علاقه میکرد که بخدمت تیم تاج در آید که موضوع را به استحضار تیمسار خسروانی سرپرست وقت تربیت بدنی رساندم و ایشان فرمودند که در کار سازمان تاج دیگر دخالتی ندارند و او اگر تقاضای پیوستن به تیم تاج را دارد باید بکمیته فوتبال تاج مراجعه کند .
حال اگر با شاخ و برگ دادن به این داستان قصد دارد که گریه خود را بخاطر اجبار به ترک باشگاه مورد علاقه خود جلوه دهد علاوه بر آنکه در آن زمان باشگاه دارایی وجود نداشت این نکته قابل توجه است که یک فرد مومن به هیچ قیمتی حاضر نمیشود پیراهن باشگاه خود را عوض کند و افراد بسیاری بوده اند که با وضع زندگی بدتر از آقای طالبی پیشنهاد مبالغ بیشتر را هم نپذیرفته اند و باشگاه مورد علاقه را ترک نکرده اند اگر دروغ ایشان را باور کنیم باید باور کنیم با اصل موضوع مخالفتی نداشته اند فقط سر قیمت چانه میزدند مطلب قابل توجه اینکه آقای طالبی در آن موقع زانویش ضرب دیده بود و قادر نبود به بازی بپردازد پس از عضویت در تیم فوتبال تاج نیز دیدیم که در تیم مزبور جای ثابتی نداشت و رزرو عبداللهی بود نامبرده از پیوستن به تیم تاج ضرر نکرده است و با وجود آنکه به گفته خودش هرگز صمیمانه در خدمت تیم نبوده است معهذا کمکهای بسیاری چه استعلاجی و چه بعناوین دیگر دریافت کرده است و پس از مراجعت از انگلستان با اصرار تمام تقاضا داشت بعنوان مربی تیم جوانان تاج برگزیده شود .
اما مویه و دلسوزی او برای تیم جدید دارایی ( که به همت چند جوان از خارج برگشته ) فعالیت خود را آغاز کرده موید علاقه او به افرادی که در تجدید فعالیت دارایی سرمایه گذاری کرده اند نیست بلکه برای سرمایه های آنان کیسه دوخته و در آینده ای بسیار نزدیک برای سرمایه گذاران مزبور روشن خواهد شد که طالبی به گردانندگان پشت پرده دارایی علاقمند است یا به سرمایه آنان .
جای بسی تعجب دارد کسی دلال مظلمه شود و برای او خاطرات بنویسند و بچاپ برسانند تا اغراض خود را بنام او با تیترهای تحریک آمیز منتشر کنند و او بعنوان تعزیه گردان در اذهان عمومی دروغگو و یاوه سرا معرفی شود و در غفلت و بیخبری باد در سینه اندازد و نقش دن کیشوت فوتبال ایران را ایفاء کند .
دکتر رهنمودی سخنگوی سازمان تاج - تیرماه 1353
سپس کیهان ورزشی در همان شماره این مطلب را اضافه میکند:
...با اینکه ما سخنان جلال طالبی را بخاطر حرمت و رابطه مان با مسئولین باشگاه تاج تا آنجا که ممکن بود بسود این باشگاه تعدیل کردیم متاسفانه میبینیم که سخنگوی باشکاه تاج سخنان جلال طالبی را ساخته و پرداخته ما میداند که آنرا قویا تکذیب میکنیم تمامی سخنان آقای طالبی را برای آنکه در میانه کار لنگ نمانیم ضبط کرده ایم و هر شخصی که بخواهد میتواند انرا بشنود در این باره نیز قضاوت را برعهده خوانندگان علاقمند میگذاریم که در ورزش ایران بزرگ شده و نکته های باریکتر از مو را خوب میشناسند .
پاسخ جلال طالبی به دکتر رهنوردی :
افتخار میکنم که نقطه تاریک زندگیم فقر مادی بوده است ........
سردبیر محترم مجله کیهان ورزرشی پس از عرض سلام :
در مطلب آقای دکتر رهنوردی که در صفحه 50 مجله شماره 1048 مورخ 53/4/15 کیهان ورزشی به چاپ رسیده است ایشان خاطرات اینجانب را که اخیرا بپایان رسیده جعلی و تحریک آمیز خوانده اند و چون مطالبی که ایشان ذکر کرده اند دور از حقیقت و جوانمردی است لذا خود را موظف میدانم که برای روشن شدن هر چه بیشتر موضوع به کوتاهی پاسخگوی باشم هر چند هنگامی که بنده ایران نبودم از طرف هیئت مدیره باشگاه دارایی مطالبی را آقای جانعلی اصانلو ( جانعلی اصانلو یکی از چهار نفر بانی تجدید حیات دارایی در سال 53 می باشد ) برای آگاهی افکار عمومی به چاپ رسانده اند ولی از آنجاییکه من مخاطب آقای رهنوردی هستم ,طبق قانون مطبوعات استدعا مینمایم که پاسخ بنده را در اولین شماره آن مجله ورزشی بچاپ رسانید قبلا از محبت و زحمات آن موسسه که همواره حامی و مددکار ورزشکاران بوده است سپاسگزارم
ابتدا باید بگویم که همواره به آقای رهنوردی بعنوان یک دندانپزشک و نه بعنوان فردی که زمانی دبیر کمیته ملی المپیک ایران بوده بلکه بعنوان یک ورزشکار احترام گذشته و خواهم گذاشت در اینجا روی سخن من با ایشان است آقای دکتر رهنوردی اگر خودتان مطلب مرا بدرستی خوانده باشید ( که در این مورد تردید دارم ) متوجه میشوید که از موسس باشگاه تاج بعنوان یک خدمتگزار ورزش نام برده ام و در ضمن اگر نامی از شما برده ام متاسفم و با خواندن مطالب شما بسختی پشیمان شده ام چه همواره اعتقاد داشته ام یک ورزشکار نمیتواند زیر قدرت و تسلط دیگری قرار گیرد و ندانسته زیر مطالبی را امضاء کرده و به چاپ رساند بردن نام شما نه بخاطر آن که نقشی در زندگی ورزشی من داشته اید بلکه همانطوری که میدانید و در مطلب نیز روشن است از شما تنها بعنوان یک رابط میان باشگاه تاج و خودم یاد کرده ام چه خوشبختانه نه در آنزمان و نه قبل از آن شما نقشی در زندگی ورزشی و اجتماعی من نداشته اید و در آینده نیز نخواهید داشت و با تاسف بسیار از اینکه بعنوان سخنگوی باشگاه تاج مطالبی را که به شما دیکته شده بنام خودتان بچاپ رسانده اید به اصل مطلب میپردازم .
در مورد پیوستن من و قلیچ خانی به یکی از باشگاههای ترکیه ای مطالبی عنوان نموده اید که در این مورد حرف زیادی ندارم چرا که در اینباره مدارک کافی موجود است و برای اثبات اینکه شما بی جهت و از روی بیخبری پیوستن من و قلیچخانی را صحنه سازی دانسته اید و فدراسیون فوتبال آن زمانرا بهمراه مسئولان وقت باشگاه دارایی و همچنان گردانندگان مجله کیهان ورزشی را متهم کرده اید که کاهی را کوه جلوه داده اند - با چاپ فتوکپی اصل قرارداد باشگاه شکر اسپورت که در سفارت ترکیه در ایران تنظیم گردیده و مهر سفارت ترکیه همراه با امضاء مستشار آن سفارتخانه که صحت قرارداد را کواهی نموده - خود جواب همه چیز را خواهد داد .
البته بر اثر تماسهایی که نماینده باشگاه شکر اسپورت در ترکیه و مستشار سفارت ترکیه در ایران با رئیس سازمان تربیت بدنی و با حضور رئیس فدراسیون فوتبال ایران انجام میگرفت گزارشی به دفتر شاه ارسال شد که ایشان در پاسخ مقرر فرمودند که برابر همان مبلغی که ترکها میپرداختند ( در مدت یک سال و نیم ) به این دو فوتبالیست پرداخت شود و همان زمان توسط رئیس وقت سازمان تربیت بدنی اطلاع پیدا کردم که مبلغ مورد نظر ترکها بما پرداخته میشود از این جریان حدود چند هفته گذشت که سرلشگر پرویز خسروانی مسئولیت ورزش مملکت را بر عهده گرفتند و همانطور که در خاطراتم توضیح داده ام تیمسار من و قلیچ خانی را بدفتر کار خود دعوت کرد در آن دیدار ضمن اعلام این مطلب که بزودی مبلغ اعطایی بما پرداخته میشود ( در مورد مبلغ و مقدار آن حرفی زده نشد ) با گرمی بسیار با ما روبرو شد آنگاه دیدار های دیگر و امروز و فرداهای دیگر و هفته و هفته های دیگر نیز به پایان رسید و در هر دیدار ابتدا بطور غیر مستقیم و سپس بطور آشکار از من خواسته میشد که بعضویت باشگاه تاج در آیم و من هم برای دادن پاسخ امروز و فردا میکردم
سرانجام روز موعد فرا رسید در آنروز همانگونه که قبلا شرح داده ام آقای دکتر رهنوردی نیز حضور داشتند پس از آنکه ریاست تربیت بدنی ( تیمسار خسروانی ) با خوشحالی بما نوید داد امروز مبلغ اعطایی اعلاحضرت بما پرداخت خواهد شد و سپس به آقای رهنوردی دستور داد که به اتفاق من و قلیچ خانی به دفترشان برویم تا فرمهای مخصوص عضویت در باشگاه تاج را پر کنیم و سپس برای دریافت چک به دفتر رئیس سازمان تربیت بدنی برگردیم و هنوز از میزان مبلغ بی خبر بودم
بلی آقای رهنوردی من زمانی گریه میکردم که داشتم زیر ورقه عضویت در باشگاه تاج را امضاء میکردم در حالیکه هنوز از کم و کاست مبلغ اطلاعی نداشتم و تنها آگاهی من مربوط به اطلاعاتی بود که ریاست سازمان در آن هنگام بما گفته بود که همان مبلغ 160000 تومان ترکها به هر یک از ما بود . پس در آن لحظه گریه من بخاطر پول نبود بلکه بخاطر آن بود که چرا باید مجبور باشم بخاطر دریافت حقم زیر ورقه عضویت باشگاه بخصوصی را امضاء کنم . از سوی دیگر آقای دکتر رهنوردی نوشته اند که بنده خود اظهار علاقه کرده بودم که بعضویت باشگاه تاج در آیم در این مورد من مطلبی ندارم که بگویم درستی یا نا درستی آنرا بعهده خوانندگان و علاقمندان میگذارم.
آنگاه اضافه کرده اند که اگر من به باشگاه خودم مومن بوده ام به هیچ قیمتی حاضر نمیشدم پیراهن باشگاهم را عوض کنم و در اینمورد نیز بدون اینکه نامی از کسی ببرند اضافه کرده اند که بدانند کسانی که با وضع زندگی بدتر از بنده پیشنهاد مبالغ بیشتر را هم نپذیرفته اند و باشگاه مورد علاقه خود را ترک نکرده اند آقای رهنوردی گویا فراموش کرده اید مبلغ پولی را که بمن پرداخت میشد پول باشگاه تاج نبود که بخاطر آن پیراهن باشگاهم را عوض کنم
در گوشه ای از مطالب ایشان اضافه شده که من وضع زندگی ناگواری داشتم و بخاطر همان وضع ناگوار زندگیم بوده که در مورد مبلغ چانه میزدم بله آقای رهنوردی اگر نکته تاریک زندگیم همان وضع ناکوار زندگیم بوده که شما به آن اشاره کردید بایستی بگویم که بی نهایت خوشحالم و تنها در این مورد است که بنابه گفته شما باد در سینه خواهم انداخت چه لااقل میدانم که دست زن و فرزندانم بسوی سفره ای دراز میشود که هر چند محتویات آن ناچیز است ولی با زحمت و از راه درست و شرافتمندانه بدست آمده .
در مورد اینکه من در باشگاه تاج ذخیره عبداللهی بوده ام کافیست که بیاد آورید که من بعنوان کاپیتان تیم تاج بمیدان می آمدم و زمانی به گفته شما ذخیره بودم که به خواستهای دیگران توجه نکردم و در همان زمان در مجله فردوسی مطالبی را در مورد چگونگی پیوستنم به تاج بازگو کردم آیا بخاطر ندارید در همان زمانها بعلت اختلافی که رئیس باشگاه تاج با آقای محمود بیاتی داشت که ذکر آن در این جا ضروری نیست بارها بمن پیشنهاد کردند که بعنوان مربی و کاپیتان تاج در آن تیم فعالیت کنم ؟
آیا بخاطر ندارید در آن زمان مبلغ 500 تومان ماهانه به اضافه 250 تومان حقوق ماهانه از بودجه محرمانه تربیت بدنی برای من در نظر گرفته شده بود ؟ آیا بخاطر ندارید من در همان زمانها 6 ماه تمام با خانواده ام به انگلستان رفتم تا با مبلغ پولی که شما مدعی هستید بخاطرش گریه کرده ام یکدوره مربیگری با خرج خودم ببینم ؟
نه آقای رهنوردی من با اینکه به گفته شما وضع زندگی ناگواری داشتم بخاطر پول زندگی نکرده ام چه بزرگترین دلیل آن نیز یک سال و نیم پیش بود که با اینکه ماهیانه 5000 تومان بابت مربیگری در تبریز بمن پرداخت میشد بعلت آنکه محیط را برای عرضه نمودن کارم مناسب ندیدم از قبول آن سر باز زدم بهر جهت نمیدانم آن کسی که به شما گفته که من در ابتدا در باشگاه تاج ذخیره دوست عزیزم عبداللهی بوده ام اسم کوچک این بازیکن را هم به شما گفته است یا خیر ؟ آیا شما او را از نزدیک میشناسید ؟ راستی آقای رهنوردی شما بجز مواردی که بنا به وظیفه به میادین ورزشی رفته اید دیگر پای بمیدانی گذاشته اید ؟ بهر جهت جای تعجبی ندارد که اگر دوسال دیگر از شما بپرسند طالبی در آن روزها ذخیره چه بازیکنی بوده است شما بگویید حجازی ! و اگر بپرسند حجازی چه پستی داشته است بگویید گوش چپ . همانقدر که فرزند هشت ساله من از وزنه برداری اطلاع دارد شما نیز از فوتبال با اطلاعید
اشاره کرده اید که نامبرده ( یعنی بنده ) از پیوستن به تاج ضرر نکرده ام و کمکهای بسیاری چه استعلاجی و چه به عناوین مختلف به اینجانب پرداخت شده اما پس از اینکه پایم را در انگلستان با خرج خودم جراحی کردم و در حالیکه به سازمان تربیت بدنی از سوی شاه دستور داده شده بود که اقدامات لازم جهت درمان پایم فراهم شود ولی پس از مدتها دوندگی و بالا و پایین رفتن تنها پول عمل پایم بمن پرداخت شد که شما پول سازمان تربیت بدنی را نیز بحساب باشگاه تاج گذاشته اید
در مطالبتان اشاره کردید که من از پس از بازگشت از انگلستان با اصرار تمام تقاضا داشتم بعنوان مربی تیم جوانان تاج برگزیده شوم خوشبختانه در این مورد بخصوص آقای طیورچی و هم آقای رایکوف در خدمت تیم تاج هستند چه هر دو بطور مستقیم و غیر مستقیم از من خواستند بعنوان دستیار آقای رایکوف مشغول بکار بشوم و اضافه میکردند که بلاخره قرارداد رایکوف تمام خواهد شد و خودت تیم تاج را در دست خواهی گرفت و بچه ها هم که همگی تو را دوست دارند ( منظور فوتبالیستهای تیم تاج بود ) و در پایان اضافه میکردند که برای دیدار آقای خسروانی به باشگاه تاج بروم
ناگفته نماند من با همه بچه های تیم تاج دوست هستم و بیشتر اوقات همدیگر را میبینیم و همچنین همواره جز محبت از آقایان سروان شیخان جلالی و دیگران چیزی ندیده ام با همه این احوال مطلب آخر ایشان نیز بی اساس بوده است
در ضمن اضافه کرده اند که گردانندگان پشت پرده و من برای سرمایه این چند جوان که با تمام قلب و روحشان برای خدمتگذاری و خدمت به جوانان آمده اند کیسه دوخته ایم نه آقای رهنوردی شما اینبار نیز بیمورد کاسه داغتر از آش شده اید ما در پشت پرده کس یا کسانی نداریم همانطور که گفتم با صداقت تمام برای خدمت شروع بکار کرده ایم و آینده نیز آنرا روشن خواهد کرد .
آقای رهنوردی اگر من برای سرمایه دیگران کیسه دوخته بودم بنابه گفته خودتان هنوز وضع زندگی ناگواری نداشتم و یک مشت بلیط اتوبوس شرکت واحد در جیبم نبود این گروه جوان سرمایه گذاری نکرده اند که من برای سرمایه شان کیسه دوخته باشم آنها هر چه که مورد نیاز من باشد در اختیارم میگذارند چرا که میدانند و ایمان دارند که من هدفی جز خدمت به وطن و جوانان وطنم ندارم و گویای این حقیقت همان کارنامه پاک ورزشی گذشته من است هرچند که بقول شما سفره ام خالیست .
در پایان نامه تان اشاره کردید که دیگران ( یعنی کیهان ورزشی ) مطالبی را بنام من چاپ کرده اند و اغراض خود را بنام بنده بچاپ رسانده اند برای رد این مطلب همین کافیست که اذعان کنم که مطالب منتشره در کیهان ورزشی دقیقا عقاید و نوشته های خودم است ولی مطالب شمارا چه کسی برایتان دیکته کرده است ؟
در پایان نمیدانم این هم از وظایف دبیر کمیته المپیک ایران است که برگ عضویت باشگاه بخصوصی را در دفتر کار خود داشته باشد تا هر ورزشکاری که مورد نظر باشد را به باشگاه مربوطه روانه کند یا نه ؟
امیوارم این آخرین بار باشد که در حاشیه سرگذشتم در مقام پاسخگویی بر می آیم ؟
با عرض تشکر : جلال طالبی
26 مرداد 1353 - کیهان ورزشی شماره 1055
همانطور که اشاره شد آقا جلال سال 47 پس از مصدومیت , راهی انگلستان میشود تا به مداوای پای مصدوم خویش بپردازد یکسال بعد دوباره باز برای درمان مجدد راهی انگلستان میگردد اما اینبار به توصیه آلن راجرز مربی وقت پیکان و با معرفی او یک دوره کلاس مقدماتی مربیگری فدراسیون فوتبال انگلیس ثبت نام میکند .
این دوره ویژه آموزش جوانان و دانش آموزان آموزشگاههای انگلیس بود که دوره بصورت عملی آموزش داده میشد و یکی از معتبرترین کورس های آموزشی در سطح اروپا در رده نوجوانان محسوب میشد ( لازم بذکر است که آقا جلال این دوره را دو سال زودتر از تشکیل اولین دوره کلاسهای آموزشی دتمار کرامر در ژاپن 1970 میگذراند با این تفضیل در تاریخ فوتبال ایران آقا جلال پیشتاز در گذراندن دوره های آموزشی در ایران بویژه در مقطع پایه و نوجوانان است که بوضوح اثر آنرا در آینده کاری وی میتوان مشاهده کرد )
اما استاد جلال طالبی باز هم از یادگیری دست نکشید چرا که دو سال پس از گذران دوره عملی آموزش نوجوانان پس از پایان دوره بازیگری خویش ( 1350 ) در 29 سالگی با معرفی سر استانلی راس ریاست وقت فیفا که برای تماشای مسابقات بین المللی جام کوروش به تهران آمده بود باز راهی کشور انگلستان میگردد تا در دو باشگاه سرشناس آرسنال و چلسی به کارآموزی مشغول گردد .
آقا جلال طالبی ابتدا به مدت 5/5 ماه در کنار دیو جی ساکسون سرمربی وقت چلسی بعنوان دستیار به کارآموزی میپردازد سپس به مدت 2/5 ماه نیز در باشگاه آرسنال به یادگیری مشغول شد تا در مدت 8 ماه از هر دو باشگاه گواهی آموزش حرفه ای با نمره عالی دریافت کند او با در دست داشتن این گواهی , میتوانست طبق مقررات فدراسیون فوتبال انگلستان مستقیما در کلاس عالی مربیگری حرفه ای ( درجه A ) شرکت کند ( بدون داشتن این گواهی نامه ها آقا جلال ابتدا میبایست دوره های B و C را میگذراند )
سپس به تهران آمده و سال بعد برای کامل کردن مدرک خود به انگلستان باز میگردد تا یکی از معتبرترین مدرک های مربیگری در جهان را دریافت کند آقا جلال دوره ای را گذرانده بود که تا قبل از آن هیچکس دوره ای همتراز و مدرک برابر با آنرا نه گذرانده بودند و نه دریافت کرده بود . حال او با مدرکی که در دست داشت در هر کجای دنیا میتوانست با ان رهبری تیم باشگاهی و یا ملی آن کشور را در دست بگیرد .
اما آقا جلال حضور در ایران و خدمت به جوانان ایرانی را بر کار در هر کجای دنیا ترجیح میدهد چرا که از ابتدا به همین منظور از ابتدا حضور در دوره های مربیگری را گذراند ابتدا مدتی در باشگاه قصر یخ فعالیت میکند و در آنجا یک تیم درجه دو را تا حد قابل قبول ارتقاء میدهد اما پس از موفقیت نسبی او در قصر یخ ( 1351 ) از سوی فدراسیون به او رهبری تیم ماشین سازی پیشنهاد میشود که در آن سال یکی از دوازده تیم جام تخت جمشید بود سپس یک پیشنهاد نسبتا خوب مالی نیز از سوی هیات مدیره ماشین سازی مواجه میشود اما برای او از هر چیز مهمتر شرایط و فضای مساعد برای انجام یک کار پایه ای بود که او پس از سفر به تبریز و اقامت ده روزه در این شهر به این نتیجه میرسد که شرایط برای او فراهم نیست و از قبول این مسئولیت خود داری میکند .
------------------------------------------------------------------------------------------
* تجدید حیات دوباره دارایی ( زمستان 1352 )
( عشقی را که آقا جلال طالبی در قلب خود نسبت به دارایی مخفی کرده بود تا دست نامحرمان به آن نرسد سرانجام با کوششهای او و چند تن از علاقه مندان قدیمی دارایی در زمستان 52 جوانه میزند پوسته میترکاند و از آن یک گل کوچک زیبا , شکفته میشود تا بار دیگر اثبات شود عشق و علاقه انسانها خریدنی نیست باز هم جرسه های زیبای فیروزه ای رنگ بر تن جوانان علاقمند و باز هم گردش توپ و شور و هیجان تا نام دارایی بار دیگر در بستر ورزش ما طنین انداز کردد ).
بهمن ماه سال 52 باشگاه پر افتخار دارایی بار دیگر با همت و سرمایه شخصی 2 جوان پس از 7 سال بازگشایی میشود تا آرام آرام بتواند اعتبار گذشته خود را باز یابد در این راه مسئولان تیم فردی را بهتر و شایسته تر از آقا جلال طالبی نمی یابند یک دارایی چی قدیمی که مظهر توانایی و قدرت روز های باشکوه این باشگاه است و مهمتر از همه با گذراندن بهترین دوره های آموزشی در انگلستان شایستگی های لازم را برای پرورش و رشد استعداد های جوان را داراست .
مصاحبه نشریه دنیای ورزش با جلال طالبی ( بهمن 52 )
جلال طالبی :
برای زنده نگهداشتن نام دارایی بمیدان می آییم
ای کاش کمی دروغ گفتن بلد بودم آنوقت کارهایم روبراه تر پیش میرفت !
* چه انگیزه موجب فعالیت دوباره تیم فوتبال دارایی شد ؟
- علاقمندی به این کانون ( دارایی ) زیرا پس از انحلال دارایی برای دوستداران این تیم هرگز آشیانه ای مطمئنی پیدا نشد و پیوسته از طرف همین دوستداران با تغییراتی که در دستگاه ورزش ایران بوجود آمد ( رفتن پرویز خسروانی ) به آقای محب رئیس باشگاه دارایی جهت تاسیس دوباره باشگاه پیشنهاداتی میشد که ایشان به هیچ شکل زیر بار نمیرفت . تا اینکه چند تن از جوانان تحصیل کرده که مدتی پیش در پایان تحصیلات به ایران مراجعت نمودند و از علاقمندان و گردانندگان سابق دارایی نیز بودند بلاخره آقای محب را راضی به تاسیس مجدد دارایی نمودند .
آقای محب به این شرط راضی به اینکار شد که خود ایشان کوچکترین دخالتی بهیچ شکل نداشته باشند اما ما هرگز قبول نمیکنیم و پیوسته از تجربیاتش سود خواهیم برد پس از موافقت آقای محب اقداماتی شد و خوشبختانه سازمان تربیت بدنی جدید نیز با حسن نیت به جوانانی که قصد داشتند بار دیگر دربهای دارایی را بگشایند اجازه فعالیت داد
* اداره باشگاه به چه شکل خواهد بود ؟
- برای اداره تیم دارایی دو نفر سرمایه گذار اصلی هستند آقایان جانعلی اصانلو و سعید دهدشتی که کلیه کارها نیز زیر نظر آقای اصانلو اداره میگردد . شروع کار با من بود و سرمایه گذاران بمن برای تشکیل یک تیم فوتبال نیرومند قابل توجه که بتواند نام دارایی را بار دیگر زنده کند اختیارات مطلق دادند و بطور کلی اداره سازمان فوتبال بر عهده من گذارده شده است بهمبن جهت برای استخدام بازیکن و عقد قرارداد بهر نوع که مورد لزوم باشد اختیار تام دارم .
ولی باور کنید در همین مدت اندک آنچنان خسته و فرسوده شده ام که اگر نام دارایی و عشق به آن مطرح نبود تا بحال بدون شک اینکار را بوسیده و کنار میگذاشتم . ایکاش که میتوانستم کمی دروغ بگویم آنوقت کارم بهتر و روبراه تر بود چون خیلی از فوتبالیستها به دروغ و در باغ سبز نشان دادن عادت کرده اند هدف من زنده کردن نام دارایی است میکوشم تا بهمان شکل سابق که بین مردم محبوبیت داشت آنرا دوباره روی دوستی و حقیقت کامل زنده کنم . البته این کار زمان میخواهد و مدتها طول خواهد کشید اما در این راه ما کوشش خود را برای رسیدن به هدف انجام خواهیم داد
مزایای قابل توجه
* برای عقد قرارداد و در اختیار گرفتن چهره های سرشناس چه مزایایی را در نظر میگیرید ؟
- بدون شک ما برای ساختن تیمی نیرومند به بازیکنان بزرگ نیازمندیم و برای در اختیار گرفتن آنها نیز مزایای را باید نظر گرفت بویژه آنکه در حال حاضر ما در دسته یک تهران قرار داریم و بازیکنان لیگ تخت جمشید برایشان مشکل است که خودشان را راضی کنند تا با ما کار کنند . بطور کلی ما ترتیبی داده ایم که یک بازیکن تا آنجا که شایسته است به حق خود برسد و هیچ بازیکنی را حداقل کمتر از باشگاه قبلی حقوق و مزایا در نظر نمیگیریم ابتدا برای گروهی بازی در دارایی مشکل و قدری ناهموار بود ولی هر کدام که به ما مراجعه کردند و دیدند حقوق و مزایای ما همانند تیمهای بزرگ است با آغوش باز به عضویت دارایی در آمدند جز چند تن که قرار بود به دارایی بیایند و سپس پشیمان شدند که این هم از حسن نیت ما بود که بهیچ شکل نخواستیم با فریب و نیرنگ معموله با آنها وارد معامله شویم چرا که حقیقت را به آنها گفتیم و صلاح دانستیم که برای کسب مزایا و موقعیت بهتر در تیمهای خود باقی بمانند و خوشحالم که نام دارایی موجب سده تا تعدادی از بازیکنان بحق واقعی خویش برسند و مزایای تازه ای نصیبشان شود .
20 بهمن 1352 - دنیای ورزش شماره 177
دارایی فعالیت خود را از دسته اول باشگاههای تهران آغاز میکند تا بدین شکل در مسابقات انتخابی جهت صعود به مسابقات جام تخت جمشید نیز حضور یابد آقا جلال در آنروزها از حمایتهای مهدی لواسانی ملیپوش سابق فوتبال ایران نیز برخوردار بود تا علاوه بر سرگروه تیمش در درون زمین , در نقش یک مشاور نیز , در کنارش باشد
مسعود معینی مدافع پر افتخار تیم تاج و گلزن بزرگ فینال جام باشگاههای آسیا که با بی مهری مسئولان تیم آبیپوش مواجه شده بود نیز به جمع یاران آقا جلال پیوسته تا بار تجربی این تیم بویژه در خط دفاع بیش از بیش شود مهدی حاج محمد نیز یکی دیگر از چهره های سرشناس این تیم , در آغاز کار است
به غیر از این 3 مهره سرشناس علی رحمانی ) مهاجم خوزستانی و عضو سابق تیم تاج ) در کنار احمد سنجری - رمضان یانسری - حسین حسینی - جمشید پذیرا - علی گیوه ای از دیگر جوانان حاضر در اولین سال بازگشایی مجدد دارایی بودند .
تمرینات دارایی از میانه بهمن ماه در زمین آسفالت پارکینگ ورزشگاه امجدیه آغاز میشود اما عزم جزم مسئولین این تیم در کنار همت بچه های دارایی و رهبری بی نظیر استاد در همان اولین سال حضور نتیجه میدهد چرا که تیم دارایی در عین شگفتی موفق به کسب مقام اول جام باشگاههای تهران میشود تا با کسب سهمیه , حضور خود را در سومین دوره جام تخت جمشید ( 1354 ) حتمی کند نتیجه ای که حتی خوشبین ترین هوادار تیم دارایی نیز انتظار آن را نداشت ( رسیدن به بالاترین نقطه باشگاهی ایران در مدت کمتر از یکسال )
* آقا جلال در این تصویر در دلش قند آب میکند چهره بشاش او همانند روزهای قهرمانی دارایی در سال 46 میدرخشد چرا که میبیند زحمت هایش به گل نشسته دیگر چه میخواهد 7 سال دوری دارایی از مسابقات قهرمانی با کسب این جام پایان می یابد و او بهمراه بچه هایش بار دیگر در کورس قهرمانی قرار میگیرد اما این تازه اول کار اوست !
جام سوم تخت جمشید و اولین حضور دارایی در لیگ ایران
جام سوم تخت جمشید یک مهمان جدید داشت دارایی . آقا جلال بعنوان مسئول تام اختیار همه سعی و تلاش خویش را در راه تبدیل دارایی از یک تیم دسته اولی تهران به یک تیم لیگی بکار میبرد از سوی دیگر تیم عقاب که یکی دیگر از تیمهای قدیمی پایتخت بود با دلابل واهی فدراسیون فوتبال منحل میشود تا پرویز ( کاپیتان تیم ملی ) که در این تیم در کنار مرد محبوبش استاد حسین فکری فعالیت میکرد در اقدامی جالب و غیر منتظره به پیشنهادات رنگارنگ تیمهای دیگر پشت پا زند و در آخرین روز نقل و انتقالات به دارایی بپیوندد بدینسان دست سرنوشت بار دیگر او و آقا جلال را در کنار هم اما اینبار بگونه ای متفاوت ( بازیکن و مربی ) بهم پیوند میزند .
دارایی یک فصل درخشان را در اولین حضور تخت جمشیدی پشت سر میگذارد اما هفته چهارم چیز دیگری بود چرا که آقا جلال و تیمش برابر تیمی صف آرایی میکند که ریاست آنرا فردی برعهده داشت که مسبب اصلی 7 سال دوری دارایی از سطح اول فوتبال ایران محسوب میشد
حال آقا جلال و پرویز برابر یکی از پر ستاره ترین تیمهای باشگاه تاج قرار میگرفتند در حالی که همگان پیروزی یاران رایکوف را حتمی میدانستند دارایی دست به بزرگی میزند تا در نهایت با یک گل تیم محبوب آبیپوش را شکست دهد غرور یاران تاج بهمراه بازی بینظیر کاپیتان پرویز متضمن پیروزی و حفظ تک گل تیم دارایی تا انتهای دیدار میشود این اولین نتیجه درخشان دارایی در دور جدید فعالیت محسوب میگشت
آقا جلال که متخصص پرورش و آموزش جوانان مستعد است در همین دیدار یکی دیگر از جوانان با استعداد فوتبال ایران را معرفی میکند حمید علیدوستی جوان 19 ساله با آینده ای بسیار درخشان در همین دیدار برای یک نیمه از سوی آقا جلال بمیدان میرود مهاجمی که اهالی امجدیه برای اولین بار نامش را میشنیدند هر چند او کشف استاد حسین فکری بود اما تاکنون حضور در چنین سطحی را تجربه نکرده بود
آقا جلال هفته بعد اینبار به دیدار سرخها ( پرسپولیس ) میرود در این دیدار نیز او سربلند است چرا که پرسپولیسی را یک بر یک متوقف می کند که در پایان مسابقات بعنوان قهرمان جام معرفی میشود و از حمایت بی چون و چرای هوادارانش در امجدیه نیز برخوردار بود .
آنها در دیدار های برگشت نیز به بزرگان باج نمیدهند کسب دو تساوی با ارزش برابر سرخابیها مهر تاییدی بر شایستگیهای تیم آقا جلال در جام سوم است در نهایت دارایی در اولین حضور خود با کسب رتبه ششم جدول سال موفقی را پشت سر میگذارد تا اقا جلال به جام چهارم بیاندیشد .
دارایی و آقا جلال - جام چهارم تخت جمشید
دارایی در دومین سال حضور در جام تخت جمشید بازهم یک تیم پر قدرت بود رهبری آقا جلال و تلاش کاپیتان پرویز در کنار جوانان پرورش یافته ای چون مسلم خانی - حمید علیدوستی و حسین فداکار که روز بروز به بلوغ بیشتری میرسیدند موجب یک پله ارتقاء رتبه دارایی در پایان مسابقات نسبت به فصل پیش شد پیروزی چهار بر صفر برابر تیم آرارات و همچنین پیروزی 2 بر صفر برابر پاس ( قهرمان جام ) از نتایج درخشان این تیم محسوب میشود .
آقا جلال و تیمش که سال قبل با مشکل گلزنی مواجه بود با تلاش فراوان و میدان دادن بیشتر به سرمایه های خود نه تنها این مشکل را در جام چهارم رفع کرد بلکه موجب معرفی این جوانان گشت بگونه ای که همین مهاجمان در هیات تیم ملی جوانان ایران موجب قهرمانی مجدد این تیم در مسابقات جوانان آسیا شدند . مسلم خانی از نفرات اعزامی تیم ملی به جام جهانی 78 میشود و حمید علیدوستی نیز نزدیک به یک دهه از بهترین مهاجمان فوتبال ایران و تیم ملی است همه این نامها حاصل صبر و دانش آقا جلال طالبی و بازگشایی مجدد دربهای باشگاه دارایی بود باشگاهی که میتوانست در 7 سال تعطیلی اش دست کم 5 جوان دیگر همانند نامهایی که ذکر شد را به ورزش و بویژه فوتبال ایران تقدیم کند
دارایی و آقا جلال - جام پنجم تخت جمشید
جام پنجم چنان که انتظار میرفت آغاز نشد جدایی پرویز و انتقالش به پرسپولیس که بقصد دریافت گذرنامه برای او با تدبیر علی عبده ( موسس باشگاه پرسپولیس ) ضربه سنگینی را بر این این تیم وارد کرد تا دارایی یکی از کاندیدهای سقوط به دسته پایینتر گردد در حالیکه خط حمله اش راندمانی برابر با تیمهای ششم و هفتم جدول رده بندی داشت اما خط دفاع ضعیفش بیلانی در حد یک تیم ته جدولی را پیشرو خود میدید این خود بیانگر جای خالی کاپیتان پرویز در ترکیب دارایی بود
آقا جلال در این فصل با افزودن منصور رشیدی ( دروازه بان تاج ) و گارنیک شهبندری از بانک ملی تا حدودی سعی در ترمیم نقاط ضعف خویش داشت اما مشکلات بویژه در نیم فصل دوم بیش از اینها بود عدم توانایی مدیران باشگاه در پرداخت حق و حقوق ها تا انجا پیشرفت که صدای آقا جلال مرد آرام و صبور فوتبال ایران را نیز در آید تا لب به گلایه گشاید
اما با تمام اینها دارایی در هر دو دیدار رفت و برگشت موفق میشود سرخپوشان پایتخت را که در بحران بسر میبردند شکست دهد بویژه دیدار دوم که هفته شانزدهم مسابقات بود دارایی بسیار بی نقص بازی میکرد .
ارنج عالی آقا جلال دست های پرسپولیس بحران زده را از پشت بسته بود دو گل از دو جوان ( حسین فداکار و حمید علیدوستی ) جای هیچ حرفی را برای تیم محبوب پایتخت باقی نگذاشته بود چرا که آنها تازه بسیار خوش شانس بودند که شوت سنگین گارنیک شهبندری به تیر نشست و فاصله دو تیم بیش از این نشد فردایش نشریه کیهان ورزشی چنین نوشت :
جلال طالبی به این تیم مینازد
اما روز های سخت در راه اند و سرانجام تیم دارایی تنها بواسطه ضعف تیم راه آهن در جدول مسابقات باقی میماند تا آقا جلال به روزهای بهتر در جام ششم تخت جمشید بیاندیشد .
* جام ششم تخت جمشید - 1357
جام ششم که در میانه راه نا تمام ماند برای دارایی و اقا جلال طالبی با موفقیت همراه نشد , مشکلات مالی مدیران و عدم وجود اعتبارات کافی , دغدغه اصلی دارایی بود اختلاف نظر آقا جلال با منصور رشیدی سرانجام به جدایی رشیدی منجر شد تا آقا جلال , حسین راغفر را جایگزین سازد فریدون معینی مدافع با تجربه که در پایان دوران بازیگری خویش بود , نیز دارایی را به مقصد اکباتان ترک گفت تا آقا جلال برای ترمیم خط دفاع با مشکل مواجه باشد .
اما با تمام مشکلات , همچنان جوانان نقطه امید او و دارایی بودند ..... حمید علیدوستی که حالا کاپیتان تیم ایران در جشنواره تولون فرانسه بود در کنار حسین فداکار نقطه های روشن دارایی در جام ششم بودند مسابقات در اواخر نیم فصل اول نا تمام رها شد و هرگز پیگیری نشد در جام ششم پیروزی برابر هما , درخشانترین نتیجه دارایی بود .
----------------------------------------------------
* سرمربی تیم ملی ایران ( 21 ساله ها - U 21 )
پس از شرکت تیم ملی جوانان ایران در فستیوال جوانان کان و نتایج قابل قبول تیم ایران در این دوره مسابقات فدراسیون فوتبال فرانسه از تیم زیر 21 ساله های ایران نیز دعوت کرد تا در ششمین دوره جشنواره فوتبال زیر 21 ساله های تولون شرکت کند مسابقاتی که هر ساله با شرکت قدرتهای اول جهان در رنج سنی زیر 21 سال بسیار با اهمیت و پر شکوه برگزار میشد
فدراسیون فوتبال ایران به پاس قدردانی از زحمات جلال طالبی در پرورش و سازندگی جوانان او را بعنوان سرمربی نماینده ایران به این دوره مسابقات اعزام میکند در کنار وی استاد پرویز دهداری نیز در سمت سرپرست تیم ایران در این تورنمنت حضور دارد طبق مقررات هر تیم اجازه دارد که از بازیکن کمکی زیر 23 سال بهره ببرد که به انتخاب آقا جلال این 3 نفر عبارتند از : حمید علیدوستی - حسین فدکار ( هر دو از باشگاه دارایی ) و نادر فریاد شیران ( دروازه بان شایسته برق شیراز )
تیم ایران اواسط اردیبهشت ماه راهی فرانسه میشود تا از روز 23 تا 28 اردیبهشت سه دیدار با تیمهای صاحب نام جهان به ترتیب اروگوئه - هلند - مجارستان دیدار کند حضور و اعزام آقا جلال به این مسابقات شاید کمترین پاداشی بود که فدراسیون فوتبال ایران به پاس سالها زحمت و کوشش برای این شخصیت بزرگ تاریخ فوتبال ایران انجام داده بود و کسانی که آنروزها تمرینات آقا جلال را در تیم دارایی و زیر 21 سال ایران اعزامی به تولون را دیده بودند یقین داشتند که او فهیمترین و آگاهترین مربی فوتبال ایران بویژه در رده سنی جوانان است آقا جلال این آگاهی را تنها در سایه سالها مطالعه فوتبال روز دنیا و مقالات مفسران و مربیان نامی جهان کسب کرده بود اما او باز هم راضی نیست و یک لحظه از یادگیری دست بر نمیدارد سفر دوباره او به انگلستان که در تیر ماه 1357 صورت میگیرد در همین راستا است و باز نشانه از میل سیر ناشدنی استاد برای آموختن است گویی آموختن را در زندگی او پایانی نیست .
استاد در این سفر به باشگاه منچستر یونایتد میرود تا ابتدا دی جی ساکسون معلم سابق خود را ببیند سپس با توصیه او برای گذراندن یک دوره 2 - 3 ماهه به یکی از کلاسهای پیشرفته مربیگری فدراسیون فوتبال انگلیس معرفی میشود او در آن روزها همچنان سرمربی تیم دارایی است اما بسبب تعطیلی مسابقات جام تخت جمشید او تیم را به احد دیانی یکی از مردان با تجربه دارایی میسپارد تا در غیابش تمرینات را پیگیری کند اما از آنجا که مسابقات دور ششم دیگر هرگز ادامه نیافت این تمرینات نیز بنوبه خویش تعطیل گردید .
پس از حوادث سال 57 که در نهایت به انقلاب منجر شد دیگر بستر مناسب برای فعالیتهای آقا جلال فراهم نشد چرا که فوتبال در ایران آرام آرام به خواب میرفت و پس از چند سال نیز تنها در قالب رقابت چند باشگاه در تهران پیگیری میشد تا آنکه در اواخر دهه 70 شمسی با ظهور یک نسل طلایی چشمان فوتبال ما هم بسوی فوتبال دنیا و بطبع آن جام جهانی باز شد .
سال 1377 فوتبال ایران پس از طی یک ماراتن طاقت فرسا بعنوان آخرین نماینده آسیا و در مصافی خاطره انگیز با نماینده قاره اقیانوسیه ( استرالیا ) مسافر جام جهانی شد فدراسیون فوتبال در یک تصمیم منطقی تومیسلاو ایویچ مفسر و کارشناس نامدار دنیای فوتبال را به استخدام خویش در می آورد تا رهبری تیم ایران را جهت حضوری شایسته در جام جهانی فرانسه (1998 ) در دست گیرد .
اما تنها 22 روز مانده به آغاز مسابقات با یک تصمیم ناگهانی و غیر معقول عذر او را به جهت یک شکست سنگین در دیداری دوستانه میخواهند و متعاقب آن اعلام میشود آقای جلال طالبی سرمربی تیم ملی ایران در فرانسه است از آنجایی که ما عادت نداریم از بزرگان خویش یاد کنیم ( بجز زمانی که دیگر پیش ما نباشند ) نسل جوان ایران که بیشترین مخاطب فوتبال ایران هستند هیچ شناختی از استاد نداشتند و غالبا حتی نام او را برای یکبار هم نشنیده بودند و آنهایی هم که شنیده بودند تنها در حدی که او روزی بازیکنی بزرگ بوده است که بسبب مصدومیت فوتبال را رها کرده میشناختند در چنین فضایی که جو جامعه چندان موافق با حضور استاد به جهت عدم شناخت نیست و در حالی که تنها 22 روز تا آغاز مسابقات باقیست پذیرفتن رهبری تیمی که چندان شناختی از نزدیک نسبت به شرایط آن نداشت برای استاد پای گذاردن در یک قمار بزرگ بود قماری که ممکن بود او را به یکی از منفورترین چهره های تاریخ فوتبال ایران تبدیل کند !
اما استاد با تکیه بر دانش و آگاهیهای خویش در چنین شرایطی مسئولیتی بس سنگین را بر عهده میگیرد تا بر خلاف انتظار یکی از باشکوه ترین روزهای تاریخ فوتبال ایران ( پیروزی در جام جهانی ) را رقم زند او تیمش را در حالی در دست میگیرد که انتقاد ها حتی نه به دانشش بلکه نسبت به انتخابش نیز در اوج است گویی که ما اورا مسئول اخراج ایویچ میدانیم و عجبا که پس از پیروزیش نیز باز موفقیت تیم را نه به شایستگیهایش بلکه بپای ایویچ گذاردیم اما هرگز به این نمیاندیشیم که آیا ممکن نبود تیمی که 3 هفته مانده به مسابقه مربی خود را از دست بدهد ممکن است در میدان جهانی تبدیل به کیسه بکس مسابقات گردد آنهم باختهایی با 3 گل یا 5 گل آیا فاصله فوتبال ما در آنروزگار با یوگوسلاوی دهه 90 که یک تیم صاحب سبک بود تنها یک گل اختلاف بود ؟
آیا تیم ایران آنقدر خوب بازی نکرد که داشت باورمان میشد که شاید بتوانیم تیم مسن آلمان را غافلگیر کنیم جلال طالبی که هر که او را نشناسد و از فوتبال نیز شناختی نداشته باشد کافیست 5 دقیقه او را در تلویزیون ببیند تا به متانت و شرم و حیایش پی ببرد در کمال فروتنی همه انتقادات را شنید و کوچکترین حرفی نزد حتی از خود نیز دفاع نکرد و با روحی بزرگ جواب منتقدانش را به اینده واگذار کرد تا شاید باز هم گذشت زمان چشمهایمان را باز کند .
عجبا که اخیرا آمریکاییها از او دعوت کرده اند تا در مستندی تحت عنوان بازی قرن که مرتبط به رویارویی ورزشی دو کشور است شرکت کند بیاد داشته باشیم آنها آن دیدار را واگذار کرده بودند و باز هم گویی غریبه ها ارزش بزرگانمان را بیش از ما دانسته اند و ......
استاد جلال طالبی تنها مربی ایرانی فاتح در جام جهانی امروز در دهه هفتم زندگی خویش بسر میبرد پس از گذشت سالها دردمند و مظلوم به فوتبال ایران مینگرد و اه میکشد نمیدانم آیا روزی میشود از او و بزرگانی همانند او بدرستی تقدیر شود و به پاس یک عمر تلاش در راه تربیت جوانان نه با یک دسته گل و یک تقدیر نامه بلکه آنچنان که بزرگان جهان میکنند تقدیر شود .
مدیریت وبسایت مسابقات جام تخت جمشید - اردیبهشت 93