تبلیغات
محمدرضا نوایی
- توضیحات
- نمایش از پنج شنبه, 11 تیر 1394 12:13
- نوشته شده توسط Super User
- دسته: Joomla 2.5
- بازدید: 34088
محمدرضا نوایی ( Mohammad Reza Navaei )
محمدرضا نوایی , ستاره , مربی و کارشناس ارزنده کشتی ایران .... استاد نوایی ملیپوش کشتی آزاد ( وزن 62 کیلوگرم ) با کسب عناوین ارزشمند از تورنمنتهای مختلف و سالها خدمت به کشتی ایران در سمت مربی تیم ملی و پرورش استعداد جوانان شایسته ایرانی ..... محمد نوایی همواره یکی از چهره های خوشنام کشتی ایران بشمار می آید .
بیوگرافی
استاد محمدرضا نوایی متولد ۹ آذر ۱۳۲۷ ( تهران ) دارای سه خواهر - در یک خانواده ورزشدوست به دنیا آمد .... پدر که همواره مشوق اصلی اش بود خود یک بازیکن فوتبال بود و عضو تیم فوتبال باشگاه شرق . محمد رضا نوایی نحوه آشنایی اش را با ورزش چنین شرح میدهد :
........ یادم هست که بزحمت سن ام به پنج سال میرسید که پدرم مرا به امجدیه برد ... اون روزها امجدیه شکل و شمایل امروزی را نداشت و در هر سمت تنها ۶ یا ۷ ردیف سکو وجود داشت که در سرما و گرما از ما پذیرایی میکرد . با اینکه از فوتبال چیزی نمیدانستم اما از تماشای آن خوشم می آمد ولی نه آنقدر که خود بخواهم روزی فوتبالیست شوم ولی چون پدرم فوتبالیست بود , یکسره در خانه و اجتماعات خانوادگی از فوتبال و صحنه های رقابتهای مختلف صحبت میشد و بدین صورت خواسته یا نا خواسته در جمع ورزشها , من زودتر از همه با فوتبال آشنا شدم ....
نخستین بار که بخاطر دارم در سال ۱۳۳۷ یا شاید ۱۳۳۸ بود که پدر با چند تن از دوستان قرار گذاشت تا به مسابقه کشتی برود و مرا نیز بجهت آنکه مزاحم خواهران و مادرم نشوم با خودشان بردند در آن شب تیم ترکیه با تیم ایران مسابقه داشت و من نام چندتن از این کشتی گیران را در روزنامه خوانده بودم و اون شب بویژه خجسته پور - بابا اولادی - غلام زندی - صنعتکاران - امامعلی حبیبی - منصور مهدیزاده و امیری در استادیوم نصیری مسابقه داشتند ...
یادم نیست کی برد و کی باخت اما خیلی به کشتی علاقمند شدم و از آن پس هر شب با رویای آنکه روزی من نیز جای آنها باشم بخواب میرفتم . از همان روزها بود که بدقت مطالب مرتبط با کشتی را در جراید پیگیری کردم ... خاطره تلخ ام از آن دوران حضور ناموفق کشتی ایران در المپیک رم بود .... همان شبی که طوفانی در گرفت و خرمن کشتی ایران با خود برد . سیف پور , تاجیک , حبیبی و تختی همه مغلوب شدند ...
سپس به دبیرستان دکترقریب رفت و با یکی از همشاگردی ها ( عبدالله انتظاری ) که علاقمند به کشتی بود , آشنا شد . دوستش , که اشتیاق فراوان او را به کشتی مشاهده کرد او را به باشگاه خاور برد .... که نخستین حضور استاد در یک باشگاه کشتی ( شهریور ۱۳۴۳ ) بود .
آن روز بخصوص , که فکر میکنم یکشنبه بود برای لخت شدن آنقدر عجله داشتم که پا برهنه روی تشک رفتم ! رسیدن به تشک کشتی حس عجیبی در من ایجاد کرده بود بدنهای پر عضله , چابک و فرز کشتی گیران چنان مرا تحت تاثیر قرار داده بود که ناچار شدم در گوشه ای بنشینم و بزیر رو شدن آنها نگاه کنم ... بعد از اندک مدتی که بچه ها خود را گرم کردند متوجه شدم که مربی دارد به بچه ها فن یاد میدهد به دوستم انتظاری گفتم اسم مربی چیه ؟ گفت غفوریان
اون روز را هیچگاه فراموش نمیکنم که غفوریان یک پیراهن آستین کوتاه آبی پوشیده بود و همراه با کفش سیاه و گرمکن سبز رنگ مشغول آموزش ما بود .... ۶ , ۷ جلسه بدون اجازه پدر و مادر تمرین کردم و با توجه مربی ام , گامهای بلندی نیز برداشتم .
با باز شدن مدارس , دیگر نتوانستم به تمرین بروم یکی دو روز دوری از تمرینات , حسابی کلافه ام کرده بود . سرانجام موضوع را با والدین خود در میان گذاردم که آنها با این پیشنهاد بشدت مخالفت کردند . اما بهر روی شهریور ماه سال ۱۳۴۳ در یک دوره مسابقه که میان نفرات مبتدی باشگاه برگذار شد شرکت کردم و عنوان چهارم را نیز کسب نمودم .
زمانی که پدر موضوع را فهمید اینبار با شدت بیشتری با باشگاه رفتن من مخالفت کرد آنگونه که نزدیک به ۱۰ ماه تو خونه حرفی از کشتی نزدم چرا که والدینم معتقد بودند که کشتی مرا از تحصیل دور خواهد کرد اما من آن سال نمراتم عالی بود و بهر شکل توانستم پدرم را متقاعد سازم که ورزش مانعی برای تحصیل نیست بنابر این بعد از ۱۰ ماه بار دیگر روبروی استاد غفوریان ایستادم و او دلیل غیبت طولانی مرا پرسید و پس از اطلاع از جریان غیبت تمریناتم بار دیگر شروع شد .
با فرارسیدن ماه مهر , بار دیگر از رفتن به کشتی منع شدم ... انروزها خونه ما شاه آباد بود اما یکروز ظهردیدم غفوریان امده خونه ما و در غیاب من آدرس منزل ما را از دوستم انتظاری گرفته بود و علت نیز , جلب رضایت والدینم برای کشتی بود ... پس از ساعتی با دیدن چهره خندان غفوریان که از اطاقی بیرون آمد دریافتم که موافقت والدینم را برای کشتی گرفته از او تشکر کردم و از فردا بدون ترس به باشگاه رفتم .
آذر ماه ۱۳۴۴ یکدوره مسابقات میان کشتی گیران جوان ایران برگذار شد آنروزها محمد خادم نائب رئیس فدراسیون کشتی بود و بدقت مسابقات را تماشا میکرد و عجیب آنکه کشتی های مرا با دقت بیشتری نظاره میکرد چون تعداد کشتی گیران زیاد بود چهار تا تشک در سالن پهن کرده بودند اما میدیدم که او بدقت حواسش بمن است در پایان رو به غفوریان کرد و گفت :
...... این بچه اینده خوبی داره اما قدری نفسش کمه که باید بر طرف شود ...
تو اون مسابقات من یازده کشتی گرفتم و تنها باختم به فریدون عزیزی بود که او اول شد و من دوم ... نفر سوم هم منصور برزگر بود اون مسابقات را هرگز فراموش نخواهم کرد و بویژه اون کاپی که از منوچهر قره گوزلو رئیس وقت فدراسیون کشتی دریافت کردم .
سال بعد در مسابقات جوانان تهران اول شدم و در قهرمانی ایران نیز با پیروزی در فینال برابر عبدالرحمان خیوه کشتی گیر شیرازی به مقام قهرمانی رسیدم و برای اولین بار عکس خود را در صفحات ورزشی نشریات دیدم
از سال ۱۳۴۵ کشتی تهران به چهار ناحیه تقسیم و از هر ناحیه در هر وزن , شش کشتگیر انتخاب میشد و برای گزینش تیم تهران , بین برگزیدگان ۴ ناحیه مسابقه میگذاشتند من نیز در ناحیه ۲ ( شهباز ) کشتی گرفتم و در نهایت ششم شدم .... در اون مسابقات پس از 6 برد به نورمحمدی و نادریان باختم وبه فینال نواحی رسیدم اما در مسابقات نهایی سه کشتی بیشتر نگرفتم که یک پیروزی و دو شکست نصیب من شد البته همان دوره علیرغم باخت مطبوعات ورزشی از نحوه کشتی من تمجید کردند با این وجود تمریناتم را پی گرفتم تا در مهر ماه سال آینده در مسابقات انتخابی آسیا شرکت نمودم این نخستین موفقیت من بود که بدور نهایی یک مسابقه مهم راه می یافتم .
در اون مسابقات با پیروزی بر محسن صفوی کشتی گیر مشهدی , مقابل کاظم غلامی و حاج کاظمی مغلوب و از دور مسابقات حذف شدم در اون دوره سیف پور اول شد اما با محسن صفوی که من برده بودمش مساوی کرد و این موجب شده بود که من خوشبین تر از گذشته به کشتی ادامه دهم .
سال ۱۳۴۶ مجددا قهرمان جوانان ایران شدم اون سال قرار بود تیم ما در مسابقات جوانان جهان شرکت کند که من باتفاق چهر هایی چون بیطرفان - واعظی - کرمانشاهی و سالم کردستانی به قهرمانی رسیدیم اما بدلالیلی مسابقات انجام نشد و تیم به بلغارستان اعزام نگردید !
چند ماه بعد با غیبت چند تن از بزرگان ( سرداری و سید عباسی ) انتخابی جام آریامهر , فرصت مناسبی نصیبم شد تا به اردو دعوت شوم اما با بازگشت سید عباسی و سرداری , مسابقه گذاشتند که آنها انتخاب شدند
انتخابی المپیک مکزیک بجهت ضرب دیدگی غیبت داشتم اما در مسابقه های انتخابی مسابقات جهانی آرژانتین که ۱۴ بهمن ۱۳۴۷ برگزار شد با پیروزی در دور نخست , بدور نهایی راه یافتم و پس از غلبه بر کشتی گیرانی چون غفاری - شجری - حاج احمدی - عشری برای سومین بار رویاروی سید عباسی قرار گرفتم و این بار بر خلاف دو کشتی قبلی که با ضربه فنی بسود سید عباسی پایان می یافت با نتیجه ۵ بر صفر شکست خوردم
* جام دانکلوف و حضور در یک تورنمنت بیت المللی ....
سرانجام در سال 1349 به آرزویم , شرکت در یک مسابقه بین المللی , جامع عمل پوشاندم در اولین شب مسابقات انتخابی جام دانکلوف با اختلاف سه امتیاز مغلوب طالبی که تازه بوزن 62 کیلوگرم آمده بود شدم در همان شب طالبی 10 بر 8 به حاج احمدی باخت اما در دیدار نهایی من 17 بر 3 بر حاج احمدی پیروز شدم و با کسب سهمیه , مسافر بلغارستان شدم
اما پیروزی آخر برایم بسیار گران تموم شد چرا که از ناجیه پا بشدت مصدوم شدم و نتوانستم آنگونه که باید در مسابقات بلغارستان شرکت کنم و بدین شکل نخستین سفر ورزشی ام با تجربه تلخی به پایان رسید اما بلافاصله بهمن ماه همان سال ( 1349 ) در مسابقات انتخابی جام تفلیس قهرمان و راهی شوروی شدم که در آنجا به کوار لا شویلی و یک آمریکایی باختم و حذف شدم
سال 1350 بار دیگر در انتخابی دانکلوف بعد از دو پیروزی بمصاف جهاندار عبدالباقر ( کشتی گیر جوان آنروزها ) رفتم و قدری او را دست کم گرفتم که نتیجه 10 بر 10 مساوی شد که برایم همانند یک شکست بود و بدین ترتیب با روحیه ضعیف دذ همان شب برای اولین بار با نتیجه 6 بر 2 مغلوب حاج احمدی شدم برای جبران این شکست باید بیشتر تلاش میکردم و در انتخابی صوفیه ( شهریور 1350 ) مزد تلاش و تمریناتم را با پیروزی 13 بر 3 بر حاج احمدی گرفتم و علیرغم شکست برابر خاوران فاصله تا خلق بزرگترین شگفتی مسابقات نداشتم ....
جریان اینچنین بود که در مصاف چهارم با سید عباسی نت دقیقه 8/5 با نتیجه 5 بر صفر قهرمان جهان را شکست داده بودم ولی در دقیقه آخر برای اینکه به پیروزی خود رنگ و جلای بیشتر بدهم یک پیچ پیچک زدم که خودم خاک شدم و در خاک با بار انداز , سه بار به پل رفتم و سر انجام 7 بر 5 کشتی را واگذار کردم گرچه این شکست موجب بهت و ناراحتی ام شد اما دریافتم که قهرمان جهان را هم میشود برد و همین موضوع بر امیدواری هایم افزود تا اینکه سر انجام در یک مسابقه بین المللی صاحب مدال طلا شدم
ادامه دارد ............
گالری تصاویر محمدرضا نوایی
* محمدرضا نوایی ( ایران ) - زاگالو عبدالبیکف ( شوروی ) و استار هینز ( آلمان شرقی ) سه قهرمان وزن 62 کیلوگرم مسابقات جهانی تهران 1973 ( شهریور ماه 1352 )
* محمدرضا نوایی چند روز پس از کسب مدال برنز جهانی تهران بهمراه خانواده ( پدر , مادر و خواهر )