حماسه بزرگترین ۱

پله حماسه بزرگترین

 

 

حماسه بزرگترین ( PELE ) -   قسمت اول

=============

مجله دنیای ورزش - دهه ۵۰ شمسی

 اثر جاودانه استاد بیژن رفیعی عزیز 

 

  در شماره نوروزی دنیای ورزش یکی از صفحاتی که چندین بار با آرامش فراوان سطرهای آن را بررسی کردم و در لابلای کلمات آن خاطرات فراوان برایم جان گرفت , صفحه ای بود با عنوان (( رویداد های جهان در سالی که گذشت ))  این صفحه  آیینه ای از دیروز و امروز بود و نام آدمهای آن , همراه با خاطرات فراوان .... در لابلای کلمات به دنیای دیروز رفتم  به دنیایی دورتر از دیروز , به شهر خاطره ها .

 دوپینگ ادی مرکس ( Eddy Merckx - دوچرخه سوار  ) , شکست محمد علی , خرید ۶ میلیون تومانی باشگاه هامبورگ ...... و از این گروه مسائل هیچکدام  برای من واکنشی بدنبال نداشت جز مرگ عمو سپ , خدا حافظی اوزه بیو و سرانجام  وداع بزرگترین .

عمو سپ با آن چهره پوشیده از جای پای زمان و لبخند همیشه شیرین نه تنها در فوتبال آلمان , بلکه در فوتبال جهان یک محور پایدار بود و مردم سراسر گیتی بجای سپ هربرگر اورا عمو سپ میخواندند و او همانی است که پر شکوه ترین یادگار را برای فوتبال آلمان بجای گذارد جام جهانی ۱۹۵۴ را . 

 دیدار نهایی آن سال را مجارستان و آلمان برگزار کردند و مجارستان علیرغم وجود مردانی افسانه ساز , چون پوشکاش , هیدگوتی , ژیبور , یوژانسکی , ۳ بر ۲ مغلوب عمو سپ و شاگردانش شد .

 

 اوزه بیو برای تمام آدمهای ورزش (( سمبل )) و نشانه یک فرد پایدار و بیدار بود . کسی که از ثروت فوتبال برای مردمان فقیر و استعمار زده آفریقا خرج میکرد و در واقع  فریاد بیداری موزامبیک بود . کسی که با پای برهنه از روی سر نیزه های استعمار گذشت و روی چمن های زمردین استادیومهای بزرگ جهان , چهره زیبای (( آزادی ))  را بنمایش گذاشت .

  ولی با اینهمه در مسابقه خداحافظی او فقط ۷ هزار تماشاگر در پاریس گرد هم آمدند .  شاید هم کسانی چون بکن بائر , پایان راهی چنین تاریک را پس از سالها حکومت در زمینهای سبز به روشنی دیده اند که به ندای ملتی پاسخ نمیدهند و دلارهای کاسموس را از این فریادهای ناپیدا در افق فراموشی ها , برای زندگی فردای خود , سازنده تر میدانند . 

 

 و سرانجام به وداع بزرگترین می رسیم . انسانی با نام (( ادسون آرانتس دوناسیمنتو )) کسی که فوتبال برزیل با نامش اوج گرفت و زمانی که به خط پایان رسید  در فوتبال برزیل انقلاب شد . استادیوم ها خالی شدند و فوتبال بمرگ نزدیک ... همانی که براستی بزرگترین بود و شاید در تاریخ توپ گرد , هرگز انسانی با معیارهای گسترده افتخارات , شهرت و محبوبیت او متولد نشود .

 

پله 

  عمو سپ را من در لابلای مجلات و نشریات شناختم و اوزه بیو را با رویداد های فوتبال باشگاهی پرتغال و تیم ملی این کشور از جام جهانی لندن به بعد و بدنبال این شناخت , افسانه زندگی او را بررسی کردم ولی پله را در جام جهانی کوچک در برزیل دور از نوشته ها و دور از خوانده ها در دنیای گسترده فوتبال برزیل در گستره زندگی مردم شناختم . از رسیف تا ریو از ریو تا سائوپائولو در حاشیه سواحل دریا و در قلب استادیوم های غول پیکر , همه و همه جا واقعیت وجود این مرد را که میتوانست بوجود اورنده سلک و مذهبی تازه باشد , بروشنی دیدم .            

 با بزرگان به گفتگو نشستم . با جورج کوری مفسر بزرگ فوتبال برزیل , درباره ای او صحبت کردم و در نگاه شخصی پر قدرت و حاکم بر فوتبال این سرزمین , برق نفرت و خشم را نسبت به او احساس کردم . فردی چون هاوالانژ که در ان زمان حاکم فوتبال برزیل و امروز فرد مقتدر فوتبال جهان است و در گیر و دار این شناسایی , بدون آنکه مدرکی روشن در دست داشته باشم تنها در سایه احساس , به این نتیجه رسیدم که گریز پله از فوتبال برزیل ,   از خشم جدال و  تسلیم نشدن در مقابل  هاوالانژ بود .     

 و جدال آشتی ناپذیر این دو , پله را به گریز از سرزمینی که به ان عشق می ورزید وادار کرد و آنگاه که احساس کرد در سایه محبوبیت و مهارت در فوتبال  قادر نیست با هاوالانژ پنجه در پنجه نهد بدنبال جمع آوری دلار رفت - کارهای تبلیغاتی - کارهای تجاری و قرارداد با کاسموس همه و همه , تحت تاثیر بازتاب این شکست انجام شد . 

 هاوالانژ مرد ثروتمند برزیل در سایه قدرت مادی , همه چیز را تحت تاثیر قرار میداد و هر چه میخواست همان بود و سرانجام جدال پنهانی این دو , سنت پایدار فوتبال برزیل را از میان برد .

 دنیای فوتبال برزیل , آنقدر وسیع و بزرگ بود که آدمها احساس میکردند جای نفس کشیدن  برای همه آنها وجود دارد . فکر نمیکردند وجود دیگری باعث نیستی خودشان باشد و این دنیا , روز بروز گسترده تر میشد تا انجا که دو قدرت بزرگ روبروی یکدیگر (( کرنش )) نکردند و افسانه بت شکنی آشکار شد ولی , نچنان آشکار که همه احساس کنند . بنابر این  در زیر قشری از تشریفات و تبلیغات این جدال پنهانی مدفون ماند و تنها آنها که در قلب فوتبال برزیل زندگی میکنند , آشکارا این حقیقت را شناختند و دیگران , حتی جرات باور آن را نیز نداشتند و طول  سالها این افسانه پنهان ماند و امروز که این سطور را مینویسم , شاید چندان مجالی برای پذیرش آن نباشد .

 

 پله در استادیوم بزرگ شهر نیویورک خداحافظی کرد , نه در خانه خود .........  یک نیمه پیراهن " کاسموس " را بر تن داشت و یک نیمه پیراهن مقدس " سانتوس " را , پیراهنی که در آن متولد شد و آخرین لحظه فوتبال را نیز , با آن به پایان رساند . وقتی سوت پایان بازی خداحافظی , بصدا در آمد  و در حالیکه استادیوم از فریاد پله پله هزاران تماشاگر بخود میلرزید و اشک های پله  در لابلای قطره های باران گم شده بود , روی شانه همبازیانش آخرین دور افتخار را طی کرد . 

 در هر دستش نیز یک پرچم بود , پرچم های برزیل و آمریکا , دو سرزمینی که تنها  متعلق به یکی از آنها بود ولی بی تردید با همه وجودش , آرزو میکرد در " ماراکانا " استادیوم غول پیکر ریو , اشکهای سوزانش را روی چمنهایی بریزد که بارها و بارها شاهد شکوه و عظمت او بوده اند و با آهنگ (( طبلها )) والس افتخار را پایان بخشد .

 

Pele  *  در یک هوایی بارانی و در حضور ۷۵ هزار تماشاگر , سلطان پله برای همیشه کفشها را آویخت .... 

  نیویورک , استادیوم جیانتس - ۹ مهر ۱۳۵۶ - Cosmos VS Santos - October 1977 - Giants Stadium

==============================

 

 بهر حال " پله " خداحافظی کرد و بی تردید این وداع " بزرگترین " است . بزرگترین چهره ورزش جهان در تمام دوران . در گذشته ای دور , دنیای ورزش طی چندین شماره , زندگی این مرد افسانه ای را بصورت پاورقی منتشر کرده است ولی دریغ داریم در این نقطه پایان , او را که همیشه در فوتبال پدیده ای استثنایی خواهد بود , بهمین سادگی فراموش کنیم .

 بهمین دلیل , همراه با دگرگونی ها که از شناخت فوتبال برزیل در بازیهای جام جهانی کوچک سرچشمه میگیرد و دیدگاه هایی که جورج کوری مفسر بزرگ فوتبال برزیل برویم گشود ابتدا از گستردگی فوتبال برزیل صحبت میکنیم و بعد به بازگویی افسانه پله میپردازیم . چهره ای که محبوبترین و بزرگترین در تاریخ فوتبال جهان است .

 در غروب نخستین روز اقامت در ریودوژانیرو , شکوه فوتبال برزیل را روی پرده سینما دیدم . یک میهمانی عمومی بود و ژائو هاوالانژ رئیس فدراسیون فوتبال که تلاش خستگی ناپذیر خود را برای جانشینی سر استانلی راس آغاز کرده بود به حاضرین خوش آمد گفت . هاوالانژ در جام جهانی کوچک در حقیقت شالوده  ریاست خود را بر فدراسیون جهانی فوتبال می ریخت , از هیچ خرجی دریغ نداشت . هواپیماهای اختصاصی او در بست در اختیار خبرنگاران و فیلم برداران بود بنابر این میتوان گفت که تمام برزیل در خدمت جام بود . تشکیلات و مدیریت فوق العاده و تمام مانورهای انتخاباتی به بهترین شکل از جانب چند سازمان تبلیغاتی تدارک شده بود . مردم برزیل به جام استقلال و شکوه آن می اندیشیدند و هاوالانژ به کرسی ریاست فوتبال جهان و این واقعیت را قبل از هر کس , جرج کوری میدانست . ولی هرگز نشانه هایی از این شناخت در جملاتش دیده نمیشد ولی گاهی لب به دندان میگزید و از غیبت پله افسوس میخورد .

 

 فاصله زمانی میان برگزاری جام جهانی مکزیک و جام جهانی کوچک , چندان  نبود که پله قادر نباشد حتی در دیدار افتتاحیه ۲۰ دقیقه در میدان ظاهر شود ولی گویا این غیر ممکن بود و خبرنگاران و مفسران و تماشاگران نیز چنان سرمست جام جهانی کوچک بودند که گویی پله فراموش شده است . ولی غروب فوتبال برزیل با همه قدرت تبلیغاتی و شکوه جام , زمانی آغاز شد  که بازیها به پایان رسید و سایه غم , تمام محافل فوتبال این کشور را در بر گرفت و پیروزی ناسزاوار برزیل بر تیمی تحلیل رفته چون پرتغال با یک اوزه بیو سالهای غروب , این واقعیت را بروشنی نشان داد . 

 در روز آغاز زمستان , ماراکانا شاهد نخستین فتح برزیل در دوران بعد از پله بود ۱۵۰ هزار تماشاگر , ۸۹ دقیقه در اضطراب و اندوه بسر بردند و سرانجام " جرزینهو " تولد یافته بزرگ مکزیک در فاصله زمانی که داور سوت را برای نواختن بالا برده بود , گل پیروزی برزیل را بثمر رساند . 

  سرمستی این گل , برای مدتی تاریکیهای دوران فوتبال بعد از پله را در برزیل به فراموشی سپرد ولی یک آمار تقریبی نشان میدهد که فوتبال برزیل -  باشگاه های برزیل و بازیکنان , پس از پله چگونه زندگی میکنند و امروز دیگر در سواحل فقیر ,  چون گذشته در ماهیچه ساحل نشینان  فوتبال جوش نمیزند .

 از هاوالانژ میگفتم و از میهمانی بزرگ هتل گلوریا در ریو ...... او بعد از خوش آمد گویی گفت : ما برای آنکه میهمانانمان در حدی که ممکن است فوتبال را در برزیل بشناسند , جملاتی را نمیشناسیم که ادا کنیم ولی , یک فیلم کوتاه از زندگی در برزیل و فوتبال تهیه کرده ایم که به قضاوت خود شما میگذاریم تا واقعیت امپراطوری فوتبال را در دنیا انتخاب کنید . از همین نخستین قدم , مرد توانای برزیل بدنبال آن بود که امپراطوری فوتبال را از انگلستان به برزیل منتقل کند و بی تردید پی آمد چنین انتقالی , جابجایی خود او با استانلی راس بود .        

             

                                 پایان بخش نخست .....